دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Friday, March 19, 2004

چهارشنبه سوری...ادامه

خوب ، حالا به دسته‌های بعدی برسیم. یک سری دیگه از این افراد غریبه، کسانی هستند که شاید در نگاه اول احساس نکنی انقدر هم از هم دورید. رفتارشون و حرکاتشون، شکل ظاهرشون و ... مثل آدم حسابیه. اما کافیه که شروکنند به حرف زدن. البته به اینجا که برسه، انوقت دوباره دو دسته میشن. یکی مجاهد‌ها که دقیقا تو سا ۶۰ موندن و اصلا رو خط اعصابند. به نظر من که مانند اونها موجوداتی رو زمین نمیتونی پیدا کنی. چیزی که من رو متعجب میکنه سرانشون نیست. چون میشه به هر دلیلی فکر کنی که آنها انواع منافع رو در عقب مونده نگه داشتی خودشون ممکنه داشته باشند. اما تعجب من از هواداران آنهاست که آخه چطور مخ رو تعطیل میکنند و اختیارشون رو میدن دست به مشت خل دیوونه عقب مونده! این برای من اصلا حل شدنی نیست. در عصر و دورانی که ته دهات فلانجای ایران که میری، میبینی که مردم از همه چیز باخبرند ( تو عصر ارتباطات و اطلاعات) این آدم‌ها تو اروپا و آمریکا و کانادا انگار که انگار که ۲۵سال از اون سالها گذشته و ایران و مردمش انقدر تغییر کردند. اگه خالقی باشه، باید بگی جل‌الخالق. انها دیگه از دست رفته هستن. طرف انقدر عقب موندست که میخواد ثابت کنه که اشکال از اسلام و حکومت دینی نیست. این آخوندها اون رو بد اجرا کردند. به قول اون جوک ِ که میگفت: آخه من کجای تو را بزنم

اما دسته دوم از این دسته دوم، وضعشون یه ذره بهتره اما نمیشه به همشون امید درمان داشت. این افراد نه در سال ۶۰ ، بلکه در ۶۷ گیر کردند. حتی کسانیشون که بعد از آن هم به ایران رفت آمد داشتند، نتونستند که بیش از اون خودشون رو با تغییرات ایران جلو ببرند. با اینجور آدما که حرف میزنی، اولش خوبه. اما تا میاد یه ذره پیش بره، همون آش و همون کاسه. البته تا حددی هم حق دارند. چون شکنجه‌های اون سالها روشون تاثیر گذاشته. اونهایی که خودشون شکنچه شدن البته خیلی بهتر از کسانس هستند که دوستانشون شکنجه شدند یا کشته شدند. اما به دلیل این پیشینه، سخت میتونند تصور کنند که بابا، ایران رو این بچه‌ها با چنان سرعتی دارن تغییر میدن که آخوندا (که مطمعنا میخوان جلوش رو بگیرند) نمیتونند کاریش کنند. این تغییرات ولی به قدری سریع هستند که فقط وقتی توش هستی میتونی درکش کنی.
کسانی که این بیرون نشستن، چون تغییر رو فقط با تغییر حکومت میبینند، نمیتونند این شرایط جدید رو درک کنند. این افراد همچنان در عصر ایدئولوژیها موندند و با اینکه در دنیای آزاد زندگی میکنند، حتی از همفکران و همقطاران پیشین خود که این ربع قرن را در ایران سپری کردند - با همه مشکلاتش - عقب مانده اند. عوض شدن دید این افراد و تصور صحیح پیدا کردن از شرایط ایران شاید بسی دشوارتر از تغییر نگرش خارجیان باشد. چرا که با اینکه هیچکدانم جامعه ایران رو از نزدیک درک نکرده اند ، آن خارجی حداقل پیش زمینه‌های غیر قایل فراموشی را در پس ذهن ندارد و از این رو امروز را با چشمی باز میبیند