دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Tuesday, October 12, 2004

جریان این هخا که این روزها مد روز شده و همه را به نوشتن واداشته، بهانه خوبیست بلکه من هم بتوانم همت کنم و نوشتن دوباره رو آغاز کنم برای چند نکته جالب در این داستان وجود دارد

اول اینکه آخه کدوم خری به این مرتیکه اجازه میده و زمان برنامش رو میفروشه که بره بالای ممبر و بدتر از آخوندا چرت و پرت بگه؟ آخه بالاخره یه معیاری، استانداردی، پرنسیبی ، چیزی باید برای برنامه‌سازی وجود داشته باشه دیگه!!!! این وضعیتی که تلویزیونها پیدا کردن در ابتدا باعث خنده بود اما آنقدر آش را شور کردند که دیگر فقط میتوان بر ما گریست که در بین ۲۰-۲۵ کانال تلویزیونی یک نفر پیدا نمیشه که بتواند در کلام حرف درست و حسابی و با منطق بزند. من اصلا کاری به منطقش ندارم ولی لااقل یک منطقی داشته باشد. چرا هنوز که هنوز همه سعی دارند در شیپور حماقت بدمند و ملت را تحمیق کنند بجای آنکه حداقل آنها را به فکر کردن وادارند؟ چرا سعی را بر سطحی کردن گذاشتند بجای عمق بخشیدن

دوم اینکه ما مردم هم هنوز اشکالات اساسی داریم. فرقی نمی‌کند که برایمان از امام زمان بگویند یا از هخا و اهورا. همچنان دست بدامن خیالاتیم. نشستیم که بلکه تیر غیب دردمان را دوا کند و هیچ سعی نمی‌کنیم که تکانی بخودمان بدهیم و خودمان کاری بکنیم. هنوز هم میخواهیم که اول آن ترک شیرازی دل ما را بدست آورد که اگر ما حال کردیم سمرقند و بخارا را بخال هندوی او ببخشیم. در خیالمان هموز هم کسی را میجوییم که با دستش ماه را دونیم کند. بابا! دنیا همه خیالات شما را در واقعیت ، با تواناییهای یک انسان معمولی ، تحقق بخشیده! چرا از خواب بیدار نمیشید. من واقعا مانده‌ام معطل که چطور ملت پای اراجیف این مرتیکه (هخا) ، ساعتها وقت خود را تلف میکردند و حتی آنقدر موضوع را جدی میگرفتند که با او تماس هم می‌گرفتند قربون صدقه هم میرفتند. وای که ما
دیگر چه مردمی هستیم

سوم آنکه این کسانی که همچون هخا، همه وجود جمهوری اسلامی را به یک نفر و یک چیز نسبت میدهند، به خیال خودشان میخواهند که آن را کوچک کنند و شکستش را آسان جلوه دهند. غافل از اینکه اینکار ایران و مردم ایران را کوچک و ناتوان نشان میدهد. این روش نه تنها هیچ کمکی به حل مشکل نمیکند، بلکه واقعیت را هم وارونه جلوه میدهد. تنها راه حل مشکل ایران آن است که ما در ابتدا، بدون خیالبافیهای امثال هخا، اطراف خود و دلایل بوجود آمدن مشکلی چون جمهوری اسلامی را بشناسیم. شاید که بتوانیم چاره‌ای بیابیم

البته من معتقدم که اگر به درستی بنگریم، قطعا اولین مشکل را در خودمان میابیم که هنوز هم دل به دیوانگانی همچون هخا میبندیم و در
انتظار معجزه نشسته‌ایم. هنوز نفهمیدیم که معجزه پیغمبران هم فقط و فقط در کتابها و داستانها حقیقت دارد و بس. چه رسد به دیوانگانی همچون هخا