ما اگر چهارتا آدم چیزفهم مثل این فرخ نگهدار داشتیم، از این گرداب آخوندیسم زودتر در میآمدیم. اگر این مقاله اون رو بخونید، متوجه حرفم میشید. ایرانیانی که به اقتضای شرایط از ایران خارج شدند، بدلیل دوری از ایران و شرایط واقعی جامعه و به طبع اعتقادات قدیمشان، خیلی سخت با پیشرفت جامعه ایرانی جلو رفتند. نظر دادن درباره شدنی بودن این عمل کار من نیست. اما وقتی میبینم کسی مثل فرخ نگهدار توانسته است از آن شرایط و مواضع عبور کرده و پا به پای مردمش پیش رود، به شدنی بودن این امر معتقد میشوم. البته مقصودم نظر دادن در باره درست یا نادرست بودن مواضع گذشته او نیست. مقصودم این است که بگویم او با تمام این شرایط در این سالها و با اینکه در بطن یکی از تاثیرگذارترین جریاتات سیاسی ایران بوده، توانسته خود را همراه با شرایط ایران پیش ببرد و امروز ایران را بخوبی درک کند. کاری که اغلب ایرانیان تبعیدی عاجز از انجامش هستند. مقالهاش خواندن دارد. در قسمتی از آن میگوید
آقای خامنهای!
درست برعکس، از کردار شما میخوانم که شما نیز دریافتهاید که ایرانیان، بخصوص جوانان و زنان، برای ولایت شما نه پشیزی احترام قائلند و نه از غضب شما میترسند. جامعه ایرانی، علیرغم انکارهای مسئولان ٣ قوه، مشتاق بازنگری در اساس نظام سیاسی، یعنی در اصل ولایت فقیه، است؛ با این امید که آن را با اصول دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر سازگار گرداند. سیر جاری تحول اوضاع سیاسی کشور چارهای ندارد جز آنکه در همین مسیر پیش رود و میرود.
آنچه مرا نگران میسازد تصمیمی است که در واشینگتن گرفته شده و شما هنوز وانمود میکنید که آن را نمیشنوید. آقای بوش "حل مساله ایران" را در صدر کارهای خود قرار داده و معنای آن این است که آنها اکنون مصمم شدهاند که - به روشی لیبیایی یا فلسطینی، و اگر نشد به شیوهای عراقی یا افغانی - به بحران ٢٥ ساله در مناسبات دو کشور پایان دهند. این که رئیس جمهور امریکا میگوید "ایران در صدر کشورهای حامی ترور قرار دارد" معنایش این نیست که بیشترین تروریستها از ایران به دنیا صادر میشوند. این حرف معنایش آنست که حل "مساله ایران" در صدر دستور کار ایالات متحده امریکاست.
آقای خامنهای!
درست برعکس، از کردار شما میخوانم که شما نیز دریافتهاید که ایرانیان، بخصوص جوانان و زنان، برای ولایت شما نه پشیزی احترام قائلند و نه از غضب شما میترسند. جامعه ایرانی، علیرغم انکارهای مسئولان ٣ قوه، مشتاق بازنگری در اساس نظام سیاسی، یعنی در اصل ولایت فقیه، است؛ با این امید که آن را با اصول دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر سازگار گرداند. سیر جاری تحول اوضاع سیاسی کشور چارهای ندارد جز آنکه در همین مسیر پیش رود و میرود.
آنچه مرا نگران میسازد تصمیمی است که در واشینگتن گرفته شده و شما هنوز وانمود میکنید که آن را نمیشنوید. آقای بوش "حل مساله ایران" را در صدر کارهای خود قرار داده و معنای آن این است که آنها اکنون مصمم شدهاند که - به روشی لیبیایی یا فلسطینی، و اگر نشد به شیوهای عراقی یا افغانی - به بحران ٢٥ ساله در مناسبات دو کشور پایان دهند. این که رئیس جمهور امریکا میگوید "ایران در صدر کشورهای حامی ترور قرار دارد" معنایش این نیست که بیشترین تروریستها از ایران به دنیا صادر میشوند. این حرف معنایش آنست که حل "مساله ایران" در صدر دستور کار ایالات متحده امریکاست.
<< Home