دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Monday, April 04, 2005

این مسئله مردن پاپ ژان پل دوم بهانه خوبیست که من از خواب زمستانی بدرآیم. آول اینکه باید بگویم که انقدر سرم شلوغ بود که درباره بهار و نوروز هم ننوشتم. این بدان معنی نیست که از علاقه‌ام بدان کاسته شده. همیشه شورش در سرم هست حتی اگر بواسطه دوری، ظاهرا از حس کردنش عاجز باشم (بهار را میگویم) به هر حال، نوروز بر عاشقانش مبارک باد

خوب، حالا درباره پاپ. البته سخن مفصل و شرح حرکات مردمان به اصطلاح متمدن باشد برای فرصتی دیگر. میخواهم درباره درافشانیهای آن رهبر بی‌همتای عالم بشریت بگویم، در وصف پاپ اعظم.

جرج دبلیو (ارواحنا فدا) میفرماید که کلیسای کاتولیک چوپانش را از دست داد (رادیو فردا موءدبانه میگوید : شبانش)

والا چی بگم؟ بواقع آنها که اختیارشان را دست مردی درحال موت قرار میدهند و برای ارزشهای انسانی بدنبال چوپانند، باید هم که خود را گوسفند بپندارند. فرقی ندارد که کاتولیک باشند، پروتستان، ارتودکس یا مسلمان و غیره... حیف نام انسان


ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی نرود از یادت