دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Monday, April 17, 2006

عصر جمعه گذشته ، استندآپ کمدی ابراهیم نبوی در لس‌آنجلس فرصتی بود تا من این مدل جدید کار او را هم ببینم. از حدود ۱۰ سال پیش که خواندن کارهای او را در ستون پنجم شروع کردم، اغلب اوقات مقالاتش را بجا و درخور فضای روز جامعه احساس کردم. این موضوع در استندآپ کمدی او هم براحتی دیده میشد.

قبل از اینکه به این برنامه برم، خوب با توجه به سابقه کاری او و طنزهای سیاسیش، نمیدانستم که در شهری مانند لس‌آنجلس، چقدر ببیننده حرفهای او را خواهد فهمید و برنامه‌اش با چه استقبالی روبرو خواهد شد. با دیدن برنامه متوجه شدم که او با یک چرخش کوچک و زیر ذره‌بین قرار دادن روابط و مسائل اجتماعی، هم بخشی از حرفهای خود را زد و هم مخاطبانش را خنداند و راضی نگاه داشت.

یک نمونه از انتقاداتش مربوط به عدم توجه به متن شعرها در بسیاری از قطعات موسیقی معاصر بود. این مطلب علی‌رغم اینکه بسیار خنده دار بود، اما ناراحت کننده نیز بود و انسان را متاسف میکرد. اینکه مثلا فلان خواننده میخواند: دل شده یک کاسه خون... نرو با دیگری، و این را با آهنگ ۶/۸ و همراه قر و دستمال تکان دادن میخواند. یا آنکه طرف میخواند که: اون جمعه به جمعه سو و گوشش میجنبه!!! و باز هم بشکن زنان و خوشحال از این موضوع

اینکه متن آهنگ چندان بار معنایی نداشته باشد و به اصطلاح بند تنبانی باشد چیز عجیبی نیست و در همه جای دینا هم یافت میشود. اما اینکه آهنگ و متن اینقدر در تناقض هستند و هیچ کس هم به آن توجهی ندارد، جای خنده و البته تاسف دارد

خلاصه آنکه برنامه خیلی جالبی بود و بحق که داور در کارش تواناست