دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Tuesday, May 09, 2006

زهی خیال باطل

وقتی که شنیدم که ا.ن. نامه‌ای به بوش نوشته، بسیار خوشحال شدم. فکر کردم که این جماعت، بالاخره بعد از ۲۷ سال، خودشان را جمع و جور کردند و «فکر» کردند و خلاصه سر عقل آمدند. فکر کردم که قطعا در چنین نامه‌ای که در این موقعیت حساس فرستاده میشود و به کشوری فرستاده میشود که دشمن اصلی محسوب میشود، حتما نکات بسیار مهم و قابل تاملی هست. گرچه اطمینان داشتم که چنین نامه‌ای را ا.ن. به تنهایی ننوشته ولی باز هم جای شگفتی داشت که در زمان زمامداری چنین راستگرایانی این نامه نگاشته شده. خلاصه بسیار مشتاق آن بودم که از محتوی نامه سر در بیارم

امروز وقتی مضمون نامه را در سایتهای خبری دیدم و خواندم، فهمیدم که زهی خیال باطل. جز از اباطیل همیشگی موجود در سخنان سردمداران حکومت ایران، چیزی در این نامه دیده نشد که نشد. ۱۷ صفحه مقاله نوشته و موعظه کرده. مرتیکه جدا فکر کرده که منجی عالم بشریت شده. باز هم همان حرفهای تکراری که بله، مسیح اینگونه است و آنگونه، فلسطین چنین است و چنان. به همه عالم و آدم اشاره میکند، جز مردم ایران و مشکل روز دنیا با حکومتگران ایران. هیچ اشاره‌ای هم به مشکل اتمی ایران نمی‌کند

چند نکته در اینجا قابل توجه است

در طی سالیان درازی که این ملایان بر اسب قدرت تاخت میدهند، جز این سخنان از آنها نشنیده‌ایم. اصولا بقول عزیزی -وقتی که قبل از آشکار شدن محتوی این نامه درباره آن حدس و گمان میزدیم که چه گفته است - نباید انتظاری غیر از چرندیات از این نامه داشت. خامنه‌ای دیده که دولتش رو به قبله است و باز هم با همان ابزار مذهب و کلی گویی، سعی در جهیدن از این پرتگاه دارد. فکر کنم که خوابنما شده و گفته که مانند خمینی که به گورباچف در آستانه فروپاشی شوروی نامه داد، شاید او هم اینگونه برای خود اسمی در کند. شایدم درست فکر کرده بود. اما در این معادله، جای یک متغییر را اشتباه حساب کرده. یادم هست که سر کلاس جبر خیلی تاکید میشد که توی معادله حل کردن خیلی دقت کنید. ممکن است که متغییر ها بنظر شبیه برسند. اما این کجا و آن کجا. فکر کنم که معلم آقای خامنه‌ای، یادش رفته این تاکید را بکند.واقعا شاید اینها موقعیت را درست تشخیص داده باشند و معادله درست باشد، فقط اینبار «ایران» و حکومتش آن «شوروی» است و آمریکا همان آمریکا ست

متاسفانه از حکومت دینی و خرافی، چیزی جز این نباید انتظار داشت. حکومتی که مدام سعی کند که با «افیون» دین، مردمش را خمار کند و مشکلات را در چشمشان رنگی دیگر ببخشد، چیزی جز این نامه هم ندارد که بنویسد. آن هم نامه را به کسانی بنویسد که در همه چیز دنبال رددی از منطق و نظم میبینند. دریغا که در حکومت دینی تنها فاکتور فراموش شده، علم و منطق است

این اعمال این دین پرستان، جز سرافکندگی و بی‌ اعتباری برای ما ایرانیان نمی‌آورد. امروز که شبکه «سی ان ان» داشت خبر مربوط به این نامه را پخش میکرد، چنان نامه «۱۷» صفحه‌ای بی محتوی اینان مورد تمسخر فرار گرفته بود که هر ایرانی را شرمگین میکرد. درست است که خود این آمریکاییها هم رییس جمهوری دارند که بقول ابراهیم نبوی، چند صد صفحه‌ای ست، اما مال ما نوبر است. مردک در چنین زمانی، «۱۷» !!!! صفحه موعظه نوشته. خوب والا حق هم دارند که ما را مسخره کنند. گوینده خبر میگفت که در این نامه، از همه چیز نوشته، الا از موضوع اصلی که همه منتظر شنیدنش بودند. البته فکر کنم این موضوع، برای ما عجیب نباشه. دقت کرده باشید، آخوندها در مراسم ختم هم که حرف میزنند، از همه و همه ، از کربلا و حسین و حسن میگویند، اما اسم مرده بیچاره را یک بار هم به زبان نمی‌آورند. این نامه هم بدست همانها نوشته شده . ما باید این را حالی این غربیها کنیم که انتظار بیجا نداشته باشند

اما نکته‌ای هم در این نامه هست که قابل توجه است. شاید (البته فقط شاید، زیاد هم نباید امیدوار بود) کسی از دار و دسته حکومتیان ، ورای خامنه‌ای و ا.ن. قابلیت فکر کردن در جمهوری اسلامی داشته باشد. مثلا برادران لاریجانی. آنها چون با انگلیسیها هم زیاد چرخیده‌اند، شاید حیله‌گری را آموخته باشند و این نامه را در این موقعیت، با تدبیر فرستاده باشند. در زمانی که اعضای شورای امنیت در آستانه تصمیم گیری درباره چگونگی برخورد با ایران هستند، این نامه میتواند تاثیر بسزایی در رفتار آنها بگذارد. البته تا جایی که صحبت از تحریمهای اقتصادی باشد، شاید تاثیر چندانی نداشته باشد. اما اگر صحبتی از حمله نظامی باشد، چه با تصمیم شورای امنیت و یا آمریکا به تنهایی، این نامه میتواند مانعی بر سر راه باشد. از آنجا که برخلاف ایران، در غرب افکار عمومی از اهمیت برخوردارند، تا مدت زمان قابل توجهی، امریکا نخواهد توانست که اقدام نظامی کند. چراکه آنان که مخالف حمله هستند، با استناد به این نامه، میگویند که ایران عملا سعی کرده که با آمریکا وارد گفت و گوی مستقیم بشود و از خود این نرمش را نشان داده. پس این بهانه که ایرانیان (یا حکومت ایران) جز چوب زور را نمی‌فهمند، دیگر کاربرد ندارد. در نتیجه اگر مثبت بین باشیم و بخواهیم بخود بقبولانیم که در این حکومت هم، کسی اهل فکر کردن هست، شاید این نامه بدین منظور نوشته شده باشد. اگر چنین باشد - یا اثری چنین داشته باشد - به هر حال به نفع دمکراسی در ایران خواهد بود. چرا که هرگونه حمله نظامی، فقط و فقط روند نهادینه شدن آزادی و حقوق بشر را در ایران کند میکند و به ضرر آزادیخواهان و مردم ایران خواهد بود

اما عاقبت، فکر کنم که این بازی با دم شیر باشد و با این کار و این نامه فاتحه خودشان را خوانده باشند. چندی پیش در جایی دیدم نوشته بود که :‌«در تکزاس، دهی هست که دیوانه‌ای از آنجا فرار کرده». متاسفانه، در «ارادان» هم چنین دهی وجود دارد. این دیوانگان وقتی بهم می‌افتند، کار مردم عاقل هست که دشوار میشود. نکته اینجاست که تا وقتی که ما از خانه‌هایمان خارج نشویم و «رای» ندهیم، مجانینی مانند و «بوش» و «ا.ن.» بر ما حکومت خواهند کرد