دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Thursday, May 11, 2006

نمی‌دانم که چقدر دقیق نوشته و چقدر علمی‌ست و چقدر تحقیق کرده، اما چون دکتر است و اطلاعاتی که میدهد هم با منطق جور است، احتمالا درست میگوید. حرف از سرمقاله شرق است بقلم پورنجاتی. خیلی نگاه جالبی به بازار کتاب کرده. نگاهی که شاید همه کس آنگونه نبیند

این بررسی تاریخی سیر محتویی کتابهای چاپ شده بسیار جالب است. میگویید
«...گرايش غالب و مسلط مطالعه كنندگان كتاب در هر دوره از تحولات اجتماعى مهمترين نشانه و مشخصه آن دوره به حساب مى آيد كه به زبان بى زبانى فرياد مى كشد احوال درونى جامعه را، البته به روايت آنها كه اهل مطالعه كتاب بوده اند..» انطور که مقاله ادامه میدهد، دست كم سه موج متفاوت كتابخوانى را تا پيش از انقلاب میتوان نام برد: « ...موج گرايش به كتاب هاى ماركسيستى با درونمايه فلسفى، اقتصادى و اجتماعى و نيز اندك كتاب هايى كه در نقد و تحليل اين گرايش روانه بازار مى شد...»، «موج گرايش به كتاب هاى باب طبع دوره بورژوازى نوپاى پس از اصلاحات ارضى رژيم سابق و حركت هاى ضدانگيزه اى و عوام فريب دوران به اصطلاح ورود ايران به جرگه كشورهاى مدرن. مشخصه اين دوره گرايش به سوى كتاب هايى است كه به تعبير صمد بهرنگى با مزاج آدم هاى چوخ بختيار سازگار باشد. «آيين دوست يابى» و «اعجاز خوراكى ها» و «راز خوشبختى» و «كتاب هاى عشقى و جنسى» و كتاب هايى از اين دست»و موج سوم هم «كتاب هاى انتقادى، انقلابى، حماسى و مبارزاتى. دوره رونق «خوشه هاى خشم» و «مى رويم گل نسرين بچينيم» و «جميله بوپاشا» و «رزهاى سرخ» و «جنگ شكر در كوبا» و «انسان گرسنه» و «مسائل كشورهاى آسيايى و آفريقايى» و كتاب هاى جلال آل احمد و دكتر شريعتى و ديگر روشنفكران و نويسندگان و شاعران اهل مبارزه با رژيم». این تقسیم بندی بنظر من بسیار جالب میرسد

بگفته این نوشته و البته با نیم نگاهی به بازار کتاب این روزها و کتابهایی که دست این و آن میبینبم ، براستی چیزی بیش از : «اميدبخشى، انرژى زايى، هاله درمانى، خودالقايى، مديتيشن، ثروت طلبى، شادمانگى، معنويت گرايى فرادينى، راز و رمز موفقيت، مثبت گرايى، انسان دوستى و محبت جويى » نیست. راستش برای خود من هم این سوال پیش آمده بود. وقتی به سیر تحول کتابهای جلوی دانشگاه (من از این کتابهای جن گیری و «چگونه خوبی کنیم»ها نمی خوانم!) طی مثلا کوتاه زمانی قبل از آمدن خاتمی تا به امروز نگاه میکنم، در عجبم که چقدر کتابهای جادو و جمبل زیاد شده و کتابهای سیاسی ، اجتمایی، فلسفی و تحلیلی و تاریخی محدود شده. فکر میکردم که شاید مترجم زیاد شده و این کتابها چون آسانتر ترجمه میشوند، لابد بیشتر شده‌اند. خلاصه متوجه نشده بودم که رابطه‌ای مستقیم با تغییرات اجتماعی در آن وجود دارد

به هر حال، مطلب جالب و تاسف برانگیزی بود