دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Sunday, March 21, 2004

وای بر این آخوند مردم فریب

امان از دست این دین و ایدئولوژی در کل و با توجه به گرفتاری ما در ایران، امان از دین اسلام. این چیزی فراتر از افیون توده هاست. نمیدانم چه بگویم از این همه دروغ و فریب و ریا تحت نام این دین. این حرفهای تکراری دیگر بر من اثر ندارد که این اشکال دین نیست، بل از کسانیست که آن را وسیله کرده اند. من این حرف را قبول ندارم. آن ایدئولوژی که بتواند چنین جانورانی را تحت لوای خود پرورش دهد، خود مایه نقد است
حالا چرا دارم روز دوم سال، دوباره بحث را به سمت مصیبتهای ما از دین اسلام میکشانم؟ علت آن است که امروز تلویزیون گزارشی نشان میداد از بلایائی که بر سر یک زن ایرانی آمده بود در پی ازدواج با یکی از نوچه های اقتصادی حکومت اسلامی. شوهر این خانوم، کسی بود به نام محمود کیخوسروی که تحت عنوان بازرگانی که در کار واردات و صادرات دست دارد، مشغول کمک به مافیای قدرت در ایران بود و هست. این شخص تحت نام شرکت Norecom که در آلمان واقع است، مشغول پولشوئی برای الیاس محمودی، جعفر نعمتی (کسانی که این خانم از آنها نام برد) و احتمالا دارو دسته حجازی در دفتر رهبری (سید علی یه کتی) بود.
من همیشه از گزارشات مختلف مخصوصا آنها که نوری زاده مینویسد، در باره این جنایتکاران شنیده و خوانده بودم. اما هیچوقت آنها را آنطور که امروز از زبان یکی از قربانیانشان شنیدم حس نکرده بودم. احساس کردم که ما دست چه جانورانی افتاده ایم! این زن که صاحب فرزندی شده بود را با دروغ و فریب به ایران برده بود و در آنجا، وقتی که او میخواسته به همراه بچه چند ماهه اش از دست آنها بگریزد ، جعفر نعمتی در مرز دستگیر میکند و به اوین انتقال میدهد. زیر شکنجه از او امضا میگیرند که هیچ شکایتی از شوهرش ندارد و از کلیه حقوق خود میگذرد.
این زن با مدرک مستند حتی نشان میداد که وقتی قاضی یکی از دادگاه ها به نفع او حکم داد ، از حفاظت اطلاعات قوه قضائیه قاضی را تحدید کرده بودند و تحت فشار گذاشته بودند که باید حکمت را پس بگیری. آن قاضی به شاهرودی نامه نوشته بود و این مطلب را به او درمیان گذاشته بود. شاهرودی به او گفته بود که من خود، از دست ای جانوران در امان نیستم. اینها مرا هم تحدید میکنند. برایم شنود میگذارند! و خلاصه با اینها کل کل نکن
با خودم فکر میکردم که اینها به کجا بندند پس؟ قدرتشان از کجا می آید؟ هنوز به نتیجه نرسیدم. این مطلب را بعدا ادامه میدهم و توضیح بیشتر میدهم. الان آنقدر فکرم مغشوش است که بیشتر نمیتوانم بیان کنم

به امید روزی که از شر هرآنچه دین مینامندش و به نامش خلق را به بندگی میکشند، رهایی یابیم