جاتون خالي، عجب بدو بدویی بود تو تهران. این ۳ هفته، حسابی سرم شلوغ بود. خیلی دوندگی داشتیم. اما خوب همه چیز بخوبی پیش رفت. و صد البته زود هم تموم شد و ما برشتیم به این منطقه بارون خیز. با اینکه تو تهران اصلا وقت سر خاروندن نبود و نتونستم اخبار رو خیلی دنبال کنم، اما از وضعیت روزانه نکات جالب اما تاسف باری دستگیرم شد. حالا بزودی درباره اون مینویسم. فعلا همین بس که از آمدن ا.ن چند روزی بیش نمیگذرد و اضطراب و نگرانی رو میشه از چشم همهگان به راحتی مشاهده کرد. هرچند که همه سعی در مخفی کردن آن دارند
دوزخی
گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست
<< Home