دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Saturday, May 01, 2004

شادی

اینجا دیروز (جمعه) کلی جشن خیابانی بود و مردم شاد در خیابونها مشغول اینور و اونور رفتن بودند. اونهایی که عشق آبجو داشتند هم که خوشبحالشون بود. چون چندین برابر روزهای معمولی در خیابانها آبجو فروخته می شد و خلاصه وفور نعمت بود. (حیف که ما اهلش نبودیم). به هر حال ملت ریخته بودند بیرون و داشتند انرژی های نهفته رو خالی می کردند
یاد ایران افتادم که بچه ها حتی نمیتونند تو خیابون دوقدم راه برند. چه برسه به اینکه شاد باشند و خوشی کنند. خوب نتیجه اش میشه اینکه تمام اون انرژی توشون تبدیل میشه به کارهایی که یا باعث آزار و اذیت خودشون میشه یا دیگران. متاسفانه این حکومت فاسدی که بدلیل فساد سردمدارانش ، همه رو هم فاسد میبینه، باعث شده که کشور ما به این روز بیفته. دیگه معلوم هم نیست چطوری باید درستش کرد. چون این کارها، فرهنگ رو بکل خراب کرده. و حتی با تغییر حکومت، باید ساهل کار کرد و انرژی صرف کرد تا فکر آدمها رو به حالت نرمال برگردوند
متاسفم برای خودم و تمام ایرانی ها که فرهنگ شادی رو از ماگرفتند و بجای اون دعای کمیل بارمون کردند و نتیجه را میبینیم