دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Friday, July 07, 2006

اصلاحات رادیکال

داشتم قسمت پانزدهم مقاله دکتر علمداری را میخواندم. مطلبی به ذهنم آمد درباره اصلاحات رادیکال

از میان کسانی که معتقد به تغییرات رادیکال در ایرانند، کسانی معتقدند که روش این تغییرات هم باید رادیکال باشد. کسانی دنبال روش انقلابی هستند که از بحث من خارجند. کسان دیگری مانند گنجی اما معتقد به اصلاحات «انقلابی» هستند. آنها انتخابات را تحریم میکنند و با همه چیز مخالفت میکنند. اما هیچ راهکار عملی نشان نمیدهند. من هنوز متوجه نمیشوم که از آخر چنین عملی چگونه اصلاحات حاصل میشود. چگونه در عمل نهادهای قدرت را در دست میگیریم و چگونه مثلا قانون اساسی را اصلاح میکنیم. راستش فکر میکنم که در مقام تئوری، آن سخنان خوب باشد. اصلا ایدال است. اما همیشه در عمل باید روشهایی را برای دستیابی به مقاصد پیدا کرد. سخنان آنچنانی را من همچون مدینه فاضله‌ای میبینم که بودنش گرچه برای پیشرفت خوب است، اما ضمانت اجرایی ندارد

خود من هم اما به اصلاحات رادیکال معتقدم. اما آن را بعنوان هدف و نه وسیله میبینم. هدف من اصلاحات رادیکال در ساختار قدرت سیاسی در ایران و در قانون اساسی است. هدف من هم شاید چون دیگران، برقراری دمکراسی واقعی (جهانی به گفته گنجی) در ایران و برای مردم ایران است. اما وسیله رسیدن به این هدف را مبارزات سیاسی و استفاده از اندک امکاناتی‌ که در شرایط کنونی داریم، میدانم. بنظر من، همانطور که قبلا هم نوشتم، مثلا شرکت در انتخابات مهم است تا احمدی‌نژاد آدمی بقدرت نرسد. این مهم است چرا که در سایه بودم همان دکترمعین بقول علمداری «مقید به نظام ولایت فقیه و قانون اساسی» حرفهایی میشد زد که امروز نمی‌توان. در سایه همان میشد مردم را آگاه‌تر ساخت که بنظر من آگاهی آنان از هر مبارزه سیاسی کارسازتر خواهد بود

راستش اینکه، این یا آن، روش کار نیست. باید هم این و هم آن را جایگزین کرد. باید هم رای داد به «بهترین کاندید موجود» و هم از او انتقاد کرد و مانع سکونش شد. هم از آن طرف وقت صرف آموزش و ارتقاء خواستهای جامعه شد. در عین حال باید همت کرد و نهادهای مدنی را در جامعه جا انداخت. این نهادها هستند که در نهایت پایهای سیستم دمکراسی را میسازند. از جامعه پوپولیستی کنونی ایران، چیزی جز احمدی‌نژاد در نمی‌اید

پیشنهاد «عهد و قرار بستن خردمندانه در شرکت سهامی اصلاحات» ارائه شده توسط دکتر علمداری اما برای من بسی گنگ و نامفهوم است. گرچه ظاهرا بعنوان هدف بسیار جالب است، اما نمی‌دانم چگونه در عمل اجرا میشود. شاید آن هم زیربنایی باشد برای همان حرکت بسوی جامعه مدنی مورد انتظار. شاید چنان شرکت سهامی بتواند نمایندگی خواستهای مردمی را بکند که قبلا انتظاراتشان را از طریق نهادهای مدنی، دسته بندی کرده‌اند