دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Wednesday, May 26, 2004

نابودی فرهنگی

من نموتوانم دقیقا بفهمم که این تنبان اسلام ( همان روسری بطور خاص و آزادیهای انسانها بطور عام) که اژه‌ای وحشی بخاطرش قندان پرت میکند و گاز میگیرد ، چیست که با سلام دختر و پسری در دانشگاه یا در خیابان یا در پیست اسکی یا هزار جای دیگر به خطر می‌افتد اما از فروش دختران و پسران ایران در شیخ نشینها خم به ابرویش نمی‌آید

این چیست که ۲۵ سال است آرامش زندگی ما را گرفته ، هرجا که می‌رویم باید مواظب نگاه‌های بیشرم حزب‌اللهی باشیم، نکند که به قبایش بر بخورد، خون شهیدان بجوش بیاید، فلان جای آخوندها بسوزد و عقده حقارتشان سر باز کند. آنگاه دسته دسته بچه‌های ما را در آنور آب بفروشند و حضرات خم به ابرو نیاورند

شاید چون می‌دانند که انوری‌ها هم از جنس خودشان هستند و صیغه می‌خوانند قبل از دخول، خیالشان راحتست و اطمینان دارند که اسلام بر باد نمی‌رود

واقعا این چه اسلامی‌ ست؟ اصلا این چه دینی است که از یکسو تمام نگرانیش کمر به پایین انسانهاست و از سوی دیگر هم مدام برایش قانون و قاعده می‌آورد که کلاه شرعی بدوزد و خیال مومنانش را راحت کند؟ اصلا کسی که تمام فکرش رفتارهای سکسی انسانهاست،چگونه می‌تواند در گوشه‌ای از ذهنش جایی برای آن خدایی که تبلیغش را می‌کنید باقی گذارد

با سنی مذهبی صحبت می‌کردم. بحث بر سر فحشا به روش اسلامی در بین شیعیان شد. بیچاره مانده بود معطل که این که دیگر دین محمد نیست. او اگر می‌خواست این کارها را باب کند که لازم نبود خود را جر بدهد و این همه قانون بیاورد

گفتم کجای کاری عزیز دل برادر. این مارمولکها خوب می‌دانند چگونه همه چیز را به بازی بگیرند. آنها هم شبی یک صیغه می‌خوانند، هم قندان پرت میکنند که مبادا کسی جرات کند بدون صیغه نگاهی به آبروی اسلام کند. اصلا ظاهرسازی اساس کارشان است. اینها خودشان آنقدر فکرشان خراب است و در نگاهشان به انسانها فقط کمر به پایید را می‌بینند که نمی‌توانند تصور این را هم بکنند که کسی غیر این می‌نگرد. با همین طرز فکر در این ربع قرن، اجتماع، فرهنگ و ایران ما را هم به قعر کثافت کشانده‌اند