همکاری
کار تیمی رمز موفقیت جوامع پیشرفته کنونی است. چیزی که در کشور ما و در میان مردمان ما بندرت یافت میشود. عجیب است ، اما شاید بتوان ردپای این معضل را هم در همان فرهنگ استبداد زده خودمان جستجو کرد. این مشکل نه در حاکمان، بلکه در لابلای همه سنت و رفتار تک تک افراد تاثیر گذاشته است. و نه فقط در افراد عامی که در ذهن روشنفکران تاثیری بس عمیقتر دارد
گرچه میتوان نبود احزاب را در ایران به مشکل استبداد ربط داد، اما درواقع علت اصلی - بنظر من - نبود همکاری و همرایی بین انسانهای مختلف در ایران است. حتی تفکری در ایران وجود دارد که مانع استفاده از قابلیتهای مفید چند نفر برای رسیدن به یک هدف واحد میشود. توضیح اینکه ما عادت نکردهایم ببینیم که مثلا کسی قسمتی از کاری را انجام میدهد. میخواهیم یا توانایی انجام تمام کار را داشته باشد ، یا اینکه از او سلب اعتماد میکنیم و بالکل امیدمان را بدیگری میبندیم. در صورتی که میتوان از تواناییهای این فرد استفاده کرد، آن را با تواناییهای دیگران آمیخت و به نتیجه مطلوب رسید. شاهد این امر را در مبارزات سیاسی بوضوح میبینیم. افرادی را میبینیم که استوره شدهاند، که همه کار را میتوانند انجام بدهند. که غالبا همینها هم بودند که جان خود را در این راه گذاشتهاند. اما از دیگرانی که توانستهاند کارهای کوچکتری انجام بدهند خبری نیست. چرا که فضا چنین اجازهای را به آنها نمیداده. پس همان همه یا هیچ معروف که هنوز هم بدجور بدان گرفتاریم
نتیجه این نگرش، همانا ناکارآمدی احزاب در ایران است. حزبهای دونفره و سه نفره تشکیل شده با اسمهای دهن پرکن، اثباتیست بر این مدعا
امروز - اگرچه نه در نسل قدیم - این نوع نگرش درحال تغییر است. در نسل جدید امروزِ، تو باید قادر باشی به سهم خودت در محیط تاثیر گذار باشی. کسی به چشم حقارت به تو نگاه نمیکند که چرا ناتوانی در انجام همه امور عالم و آدم. تنها در تداوم این روش و پیدا کردن شجاعت گفتن نه! به کارهایی که قادر به انجامشان نیستیم میتوانیم به فکر فردایی بهتر باشیم. قردایی که هرکس بااندازه تواناییها و قابلیتهایش به اجتماع خدمت کند و صد البته به همان اندازه هم از نتایج بهرهمند گردد
گرچه میتوان نبود احزاب را در ایران به مشکل استبداد ربط داد، اما درواقع علت اصلی - بنظر من - نبود همکاری و همرایی بین انسانهای مختلف در ایران است. حتی تفکری در ایران وجود دارد که مانع استفاده از قابلیتهای مفید چند نفر برای رسیدن به یک هدف واحد میشود. توضیح اینکه ما عادت نکردهایم ببینیم که مثلا کسی قسمتی از کاری را انجام میدهد. میخواهیم یا توانایی انجام تمام کار را داشته باشد ، یا اینکه از او سلب اعتماد میکنیم و بالکل امیدمان را بدیگری میبندیم. در صورتی که میتوان از تواناییهای این فرد استفاده کرد، آن را با تواناییهای دیگران آمیخت و به نتیجه مطلوب رسید. شاهد این امر را در مبارزات سیاسی بوضوح میبینیم. افرادی را میبینیم که استوره شدهاند، که همه کار را میتوانند انجام بدهند. که غالبا همینها هم بودند که جان خود را در این راه گذاشتهاند. اما از دیگرانی که توانستهاند کارهای کوچکتری انجام بدهند خبری نیست. چرا که فضا چنین اجازهای را به آنها نمیداده. پس همان همه یا هیچ معروف که هنوز هم بدجور بدان گرفتاریم
نتیجه این نگرش، همانا ناکارآمدی احزاب در ایران است. حزبهای دونفره و سه نفره تشکیل شده با اسمهای دهن پرکن، اثباتیست بر این مدعا
امروز - اگرچه نه در نسل قدیم - این نوع نگرش درحال تغییر است. در نسل جدید امروزِ، تو باید قادر باشی به سهم خودت در محیط تاثیر گذار باشی. کسی به چشم حقارت به تو نگاه نمیکند که چرا ناتوانی در انجام همه امور عالم و آدم. تنها در تداوم این روش و پیدا کردن شجاعت گفتن نه! به کارهایی که قادر به انجامشان نیستیم میتوانیم به فکر فردایی بهتر باشیم. قردایی که هرکس بااندازه تواناییها و قابلیتهایش به اجتماع خدمت کند و صد البته به همان اندازه هم از نتایج بهرهمند گردد
<< Home