دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Thursday, May 27, 2004

چند نکته

اول اینکه برای کاسه داغتر از آش شدن ، واقعا باید کسی باشی مثل همین محتشمی، نماینده به اصطلاح اصلاح طلب مجلس ختمی مرتبت ششم. این آقا، که خودش حاظر نیست جان مبارک را برای کشتن سوسکی به خطر بیندازد و دستان مبارکشان همچون دیگر هملباسانشان از فرط بیکاری مثل متکا شده، فرموده‌اند که چرا راه‌ها را باز نمی‌کنید که ما آدم بفرستیم به عراق مانند فلسطین (که حضرت آقا خودشان مشغول سلاخی انسانها در آنجا هستند) عملیات انتحاری انجام بدهیم. رو رو برم مرتیکه. آخه خود فلان فلان شدت که از قم تا تهران رو با هزار تا محافظ میای که نکنه کسی بهت پخ کنه . تو که معلوم نیست موقع جنگ ایران و عراق که بچه‌های مردم را تشویق می‌کردی عراقیها را بکشند، خودت چه گهی میخوری؟ آقازاده‌های خودت تو کدم مملکت اروپایی یا آمریکایی مشغول عیاشی بودند؟ توی فلان قلان شده اونروز ایرانی رو میفرستادی برای کشتن عراقی، حالا می‌خوای بفرستیش برای اینکه خودشو هلاک کنه برای دشمنش؟ مرتیکه، توکه هنوز هم داری از قبل جنگ تحمیلی نون میخوری، این گنده گوزیهات (با پوزش از خوانندگان) دیگه چیه

تازه اون روز هم اگر بچه‌های این مملکت رفتند به جنگ، نه بخاطر چرندیات تو بود. بلکه بخاطر مملکت خودشون بود. خیلی دلم می‌خواد ببینم امروز چند نفر حاضر می‌شند از زندگی خودشون به خاطر یک مشت اراجیف بگذرند. حتی همونها هم که به پشتوانه توپ و تفنگ راه ار ما در خیابانهای تهران میبندند و چفیه می‌اندازند خود در خلوت خود میگویند که : من آنم که رستم بود پهلوان

آنها هم حتی جون خودشون رو صد مرتبه بیشتر از اون چیزهایی که بخاطرش جوانان را در ایران کتک می‌زنند ، بیشتر دوست دارند. البته قطعا تعدادی کله خر پیدا میشوند که بدستور تو بمب ببندند و نودشون رو بکشند. امیدوارم آنها زودتر این کار را بکنند که دعای خیر ملتی پشتشان خواهد بود و ما را از شر جانوران خشک مغز می‌رهانند

دوم اینکه این قضیه استات اویل هم جالبه. این هاشمی رفسنجانی هم که به شهادت دوستان قدیمیش در آن هنگام که در تنور جنگ می‌دمید، پسر ...طلاش که الان رییس مترو تشریف دارند، در بلژیک مشغول دختربازی بودند، امروز گندی دیگه بالا آوردند. البته نه همان پسر، بلکه اخوی گرامی. جالبی قضیه اینجاست که در نروژ طرف برای اینکه کار شرکتش خوب بشه و قراردادی ببنده (شرکت خصوصی نیست. او هم فقط رییس شرکت بوده) رشوه میده . اما از کار برکنارش می‌کنند. یعنی اصلا پولی مستقیم توی جیبش نرفته . ممکنه زیر میزی چیزی گرفته باشه، اما مبلغش اطلا قابل توجه تیست.

بعد گل پسر آقای رفسنجانی به شهادت گزارش تحقیق مجلس ، قلمبه پول رو میکنه تو شیکمش، یه آب هم روش. تازه همین گزارش تحقیق هم جرات نداره که آدرس درست بده. مینویسه آقای م-ه . بعدشم میگه که هنوز معلوم نیست که ایشان دست داشته یا خیر. اما پولها به حسابهای سوییس و ترکیه سرازیر شده . لابد حسابهای مخفی ملت ایران در آن بانکهاست. اینها حتی جرات نکردند مستقیما هم طرف را متهم کنند. اون هم با پرویی تمام از این پست به دیگری میرود و مشغول چپاول بیشتر است

سوم این مقاله زیباکلام است در شرق درباره های و هوی راه انداخته شده توسط اسلامی‌ها ضد دمکراسی ست. البته من با تمام مطلبش موافق نیستم مخصوصا در آنجا که باز از اسلام ناب و این حرفها سخن میگوید.اما درجایی خوب مقایسه میکند اتفاقات مشابه در ایران و نحوه پاسخگویی مسئولان را با آنچه در زندانهای عراق اتفاق افتاد. او مینویسد که:

جورج بوش، تونى بلر، رامسفلد، كالين پاول، جك استراو، كاندوليزا رايس هر كه و هر چه هستند، دست كم در رويارويى با رسوايى زندان ابوغريب، نه سعى كردند به تئورى هاى توطئه پناه ببرند، نه آن را به عوامل ايرانى كه در ارتش آمريكا يا حكومت انگلستان نفوذ كرده اند نسبت دادند و نه آن را ساخته و پرداخته دشمنان آمريكا پنداشتند. قبول مسئوليت كرده و عذر خواهى كردند. در عوض، قتل هاى زنجيره اى را به عالم و آ دم نسبت دادند. ايضاً در خصوص حكايت دردناك زهرا كاظمى. خيلى از رژيم ها هستند كه بحق مى توانند به عملكرد آمريكايى ها و انگليسى ها در عراق و افغانستان و گوانتانامو معترض باشند. اما آيا ما مى توانيم با پرونده اى كه در زمينه حقوق بشر داريم به تخطئه آمريكايى ها و انگليسى ها بپردازيم؟ به علاوه از كى، آمريكايى ها و انگليسى ها معلم اخلاق ما شده اند؟ سرانجام اينكه با كدام استدلال و منطق، آمريكايى ها و انگليسى ها كه سهل است، اگر همه كشور هاى غربى هم حقوق بشر را نقض نموده و دموكراسى را به زير پاى گذارند، ما به اين نتيجه مى رسيم كه حقوق بشر و دموكراسى كشك است؟ با هيچ استدلال و منطقى، عملكرد آمريكا يى ها در عراق، نه باعث مى شود كه خواست و اراده براى حقوق بشر و دموكراسى را در ايران گل بگيريم و نه به طريق اولى بر دهان طرفداران «فرشته» آزادى لجن بپاشيم.

آخر اینکه این مرتیکه بدترکیب (شهردار بسیجی تهران رو میگم) چرا همیشه قیافش خماره؟ اینهم غلط نکنم مثل رفیقش باهنر، اهل دودِ