شبیخون
فیلم مستندی میدیدم در سایت صفا بنام شبیخون ، ساخته باشگاه خبرنگاران جوان، از مراکز ساخته شده توسط تیم لاریجانی. کمطابق معمول، قلب واقعیت کاری بود که در این فیلم به نمایش گذاشته شده بود
داستان مثلا گزارشی بود از مصیبتهای امروزی نسل جوان. داستان ول گشتن دختران و پسران در خیابان، نوع نگاه آنها به زندگی و روابط اجتماعی و شبیه این موارد. نشان میداد کسانی را که بفکر عرق خوردنند و تریاک کشیدن. همانهایی که گیتار هم میزدند از اتفاق. جوری وانمود میکرد که کسی که میگوید آزادی، آن را میخواهد برای هرزگی. یا مثلا هرکه گیتار بزند، همان است که بنگ میکشد و عرق میخورد
دخترانی را نشان میداد که کاری نداشتند بجز بقول خودشان ول گشتن در خیابان و پ سر بازی. پسرانی را نشان میداد که مشغول مخ زنی بودند و فکر و ذکرشان دختربازی بود. تو گویی هرکه آزادی میخواهد،آن را بدین منظور میخواهد
اما این فیلم هیچ نگفت که مملکتی که شما ساختهاید ، این جوانان را بدینجا رسانده. نگفت که این بچهها اگر در خیابان بقول خودشان ول نگردند، چه بکنند؟ بروند در مسجد و دعای کمیل بخوانند؟ بروند و هی گریه بکنند؟ برای چی؟ برای کی؟ برای ملاها که خودشان باعث و بانی همه این کثافتکاریها هستند؟ برای آنهایی گریه کنند که اجتماع را به نابودی کشاندند؟ این جوانان کجا را دارند که ذرهای تفریح کنند؟ آن امام پدرسوخته وقتی تشویق میکرد ملت را به بچه دار شدن و میگفت که هرکه دندان دهد، نان دهد، آیا فکر اینجا را هم کرده بود؟ آیا میدانست که مشکل فقط نان دادن نیست. باید فرهنگ هم ساخت ، باید ارزشها را به انسانها شناساند. ارزشها هم فقط آن نیست که در مساجد میگویند. ارزشهای بشری فراتر از ناله و زاری برای کشتهشدگان ۱۴۰۰ سال پیش است
اینها نه فقط فکر درست کردن جامعه نیستند، بلکه برعکس در آتش این خرابیها هم میدمند. بنظر من، این حکومت خوب فهمیده که چطور از زیر پاسخگویی به این همه تقاضای این نسل شانه خالی کند.سطحی نگه داشتن جوانان نهایت تلاش حکومتگران ماست. آنها فکر و ذکر جوانان را در همین حد مشروب و عرق و سیگار و دختر و پسر بازی نگه میدارند که آنها هیچگاه به معضلات اصلی جامعه نیندیشند. آنها را با شل و سفت کردن هر روزه این محدودیتها مشغول کارهای عبث میکنند. واقعا سری که درد نمیکند را چرا دستمال ببندند؟ چرا جوانان را آگاه کنند؟ همان بهتر که بدنبال عرق باشند تا آزادی سیاسی! تا پاسخگویی ولی فقیه! چرا که نه. در این روش علاوه بر این جنبه مثبت، دو فایده دیگر نیز مستتر است. اولا که عدهای را میگمارند کر مثل سایه این جوانان را مراقب باشند. برایشان آنقدر محدودیت ایجاد کنند که خواب را از چشمانشان بگیرند. آنوقت میتوانند با سربلندی بگویند که ایجاد اشتغال هم کردهاند. چون مزدورانشان را لباس انتظامی میپوشانند و بر کار میگمارندشان
از طرف دیگر هم آن دسته جوانانی که از این راه فریب نخوردند را بسیجی مینامند. شستشوی مغزی میدهند و میفرستندشان که به اصطلاح با آن دیگران مقابله کنند. به همین سادگی سر همه را گرم میکنند. الحق که این آخوندها روشهای ارباب انگلیسیشان را چه خوب آموختهاند. در نظامی که مسئولینش به کثاقتکاری شهرهاند، از شهروندانش نمیتوان انتظاری بیشتر داشت. وقتی که خودشان در آتش این کوره میدمند، دختران را در شیخنشینها به حراج میگذارند و فرهنگ را به انحطاط میکشانند، عاقبت خود نیز در این آتش میسوزند
لاریجانی اما آن را به اشتباه شبیخون مینامد. البته شاید بتوان شبیخونش نامید ، اما نه از آن جهتی که آنها میگویند. نه از جهت به گفته آنها فرهنگ غربی. نه شبیخون دمکراسی. شبیخون راآخونها و حاکمان فاسد به فرهنگمان زدند. شبیخون را اسلام انقلابی بر بلندای روح ایرانیان زد
داستان مثلا گزارشی بود از مصیبتهای امروزی نسل جوان. داستان ول گشتن دختران و پسران در خیابان، نوع نگاه آنها به زندگی و روابط اجتماعی و شبیه این موارد. نشان میداد کسانی را که بفکر عرق خوردنند و تریاک کشیدن. همانهایی که گیتار هم میزدند از اتفاق. جوری وانمود میکرد که کسی که میگوید آزادی، آن را میخواهد برای هرزگی. یا مثلا هرکه گیتار بزند، همان است که بنگ میکشد و عرق میخورد
دخترانی را نشان میداد که کاری نداشتند بجز بقول خودشان ول گشتن در خیابان و پ سر بازی. پسرانی را نشان میداد که مشغول مخ زنی بودند و فکر و ذکرشان دختربازی بود. تو گویی هرکه آزادی میخواهد،آن را بدین منظور میخواهد
اما این فیلم هیچ نگفت که مملکتی که شما ساختهاید ، این جوانان را بدینجا رسانده. نگفت که این بچهها اگر در خیابان بقول خودشان ول نگردند، چه بکنند؟ بروند در مسجد و دعای کمیل بخوانند؟ بروند و هی گریه بکنند؟ برای چی؟ برای کی؟ برای ملاها که خودشان باعث و بانی همه این کثافتکاریها هستند؟ برای آنهایی گریه کنند که اجتماع را به نابودی کشاندند؟ این جوانان کجا را دارند که ذرهای تفریح کنند؟ آن امام پدرسوخته وقتی تشویق میکرد ملت را به بچه دار شدن و میگفت که هرکه دندان دهد، نان دهد، آیا فکر اینجا را هم کرده بود؟ آیا میدانست که مشکل فقط نان دادن نیست. باید فرهنگ هم ساخت ، باید ارزشها را به انسانها شناساند. ارزشها هم فقط آن نیست که در مساجد میگویند. ارزشهای بشری فراتر از ناله و زاری برای کشتهشدگان ۱۴۰۰ سال پیش است
اینها نه فقط فکر درست کردن جامعه نیستند، بلکه برعکس در آتش این خرابیها هم میدمند. بنظر من، این حکومت خوب فهمیده که چطور از زیر پاسخگویی به این همه تقاضای این نسل شانه خالی کند.سطحی نگه داشتن جوانان نهایت تلاش حکومتگران ماست. آنها فکر و ذکر جوانان را در همین حد مشروب و عرق و سیگار و دختر و پسر بازی نگه میدارند که آنها هیچگاه به معضلات اصلی جامعه نیندیشند. آنها را با شل و سفت کردن هر روزه این محدودیتها مشغول کارهای عبث میکنند. واقعا سری که درد نمیکند را چرا دستمال ببندند؟ چرا جوانان را آگاه کنند؟ همان بهتر که بدنبال عرق باشند تا آزادی سیاسی! تا پاسخگویی ولی فقیه! چرا که نه. در این روش علاوه بر این جنبه مثبت، دو فایده دیگر نیز مستتر است. اولا که عدهای را میگمارند کر مثل سایه این جوانان را مراقب باشند. برایشان آنقدر محدودیت ایجاد کنند که خواب را از چشمانشان بگیرند. آنوقت میتوانند با سربلندی بگویند که ایجاد اشتغال هم کردهاند. چون مزدورانشان را لباس انتظامی میپوشانند و بر کار میگمارندشان
از طرف دیگر هم آن دسته جوانانی که از این راه فریب نخوردند را بسیجی مینامند. شستشوی مغزی میدهند و میفرستندشان که به اصطلاح با آن دیگران مقابله کنند. به همین سادگی سر همه را گرم میکنند. الحق که این آخوندها روشهای ارباب انگلیسیشان را چه خوب آموختهاند. در نظامی که مسئولینش به کثاقتکاری شهرهاند، از شهروندانش نمیتوان انتظاری بیشتر داشت. وقتی که خودشان در آتش این کوره میدمند، دختران را در شیخنشینها به حراج میگذارند و فرهنگ را به انحطاط میکشانند، عاقبت خود نیز در این آتش میسوزند
لاریجانی اما آن را به اشتباه شبیخون مینامد. البته شاید بتوان شبیخونش نامید ، اما نه از آن جهتی که آنها میگویند. نه از جهت به گفته آنها فرهنگ غربی. نه شبیخون دمکراسی. شبیخون راآخونها و حاکمان فاسد به فرهنگمان زدند. شبیخون را اسلام انقلابی بر بلندای روح ایرانیان زد
<< Home