دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Tuesday, June 01, 2004

آينده نگری

در این سالهای بعد از انقلاب، اگر خوب دقت کنیم، می‌بینیم که علی‌رغم قانون گذاریهای پی در پی مشکلات اساسی کشور هیچگاه بدرستی مورد درمان قرار نگرفته است. این مسئله را من به دو دلیل میدانم

اول آنکه بدلیل شرایط بوجود آمده پس از انقلاب (شرایط انقلابی) و پس از آن مسئله جنگ، به مشکلات کشور همیشه بصورت مقطعی نگاه شده. منظور از نگاه مقطعی، رفع معضلات کنونی است بدون برنامه ریزی صحیح و سیاست گذاری قبلی. این عامل با یک نگاه به پدیدههای پس از سال ۵۷ کاملا عیان است. همیشه هیات حاکمه بدنبال حل مشکلات جاری کشور بوده و هیچگاه به این فکر نیفتاده که یک برنامه ریزی کلان انجام دهد. تازه از زمان رفسنجانی هم که شروع شد به نوشتن برنامه‌های اقتصادی ۵ ساله، آنها چیزی نبودند بجز یک مشت حرفهای تکراری و نامعقول و غیر واقع بینانه در مورد صدور انقلاب ناب محمدی و افزایش خیالی سرمایه گذاری خارجی. کارهایی هم که تا به امروز انجام شده، عمدتا از روی طرحهای زیربنایی است که در رژیم سابق در زمینه های اقتصادی (عمدتا نفت و گاز) و مطالعات جامع زیست محیطی و از این دست برنامه ریزی شده بود. این طرحها هم اغلب بدلیل گذشت بیش از ۳۰ سال از آن زمان، با شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کنونی کشور همخوانی ندارند. از این رو استفاده از آنها در زمان حال، بمقدار زیادی غیر کارشناسی و نتایجش نامطلوب است. نمونه آنها را می‌توان در پروژه‌هایی مانند فرودگاه جدید تهران، پروژه‌های جامع منابع آب و مسائل نفتی بوضوح مشاهده کرد.

دومین دلیل حرکتهای بی برنامه اقتصادی-اجتماعی این سالها، عدم بهره‌مند بودن مدیران و سیاست گذاران کشور از دانش و تخصص کافی در این زمینه بوده است. بجد میتوان گفت که سیاست گذاری کلان در جهان کنونی نیازمند تخصص است. کسانی باید این مهم را انجام دهند که اولا علمش را کسب کرده باشند و دوم اینکه موقعیت را فراتر از شعارها و فحاشی سیاسی، بخوبی درک کرده باشند. متاسفانه مدیرانی که پس از انقلاب بر سر کار آمدند، هیچکدام از این دو خصلت را نداشتند. آنها عمدتا افراد جوان و بی‌تجربه بودند و هیچکدام هم متخصص سیاستگذاری کلان نبودند. عمدتا مهندس بودند و معلوم نیست چرا در کشور ما باب شده که مهندسان توانایی مدیریت و مخصوصا از نوع کلان آن را دارا هستند؟ چگونه از پس فرمولهای ریاضی و اویلر و برنولی و تنش و کرنش میتوانند برای آینده مملکت برنامه‌ریزی کنند، کسی نمی‌داند.

این مسئله ضربه بزرگی را بر پیکره برنامه‌ریزی در ایران وارد کرد. مصوبات مجلس یکسال پیاز را گران می‌کند و یکسال سیب‌زمینی را. یک روز واردات فلان چیز آزاد است و روز دیگر نیست. امسال میتوانی فلان چیز را تولید کنی و صادر کنی، سال دیگر به این جرم در زندانی. هیچ چیز معلوم نیست. نمیتوانی کوچکترین برنامه‌ریزی برای آینده را متصور باشی. کشور با گذشت ربع قرن، هنوز وضعیتی نامتعادل و بحرانی دارد. جالب اینکه نکردند حداقل یک مسیر را تا انتها طی کنند و نتیجه را ببینند. همیشه قوانین ضد و نقیض تصویب شده اند. این حتی روش سعی و خطا را هم که ممکن بود بجایی برساند عملا خنثی کرد

مواجه شدن مقطعی با حوادث طبیعی نیز از همین نقص حکومت ناشی میشود.با زلزله که عملا در ایران باید در دستور کار هر دولتی قرار گیرد، هیچگاه برخورد درستی نشده. همیشه در همان چند روزی که زلزله آمده، دست گدایی بسوی این و آن دراز کردند و پس از کوتاه مدتی، آن را فراموش کردند تا طبیعت دیگر بار سیلی بنوازد و آنها را بیدار کند. تهران را آنقدر گسترش بینظم دادند که امروز تقریبا هیچ راهی برای رهانیدن آن از خطری که تهدیدش می‌کند ، نیست. بلندترین برجها با پرداخت رشوه به کارگزینی شهرداریها دقیقا روی گسلهای نیاوران و زعفرانیه ساخته شد. خطوط آب و برق و گاز از همین گسلها عبور کرد و کوچه‌های تنگ و کوچه‌باغی را معبر خود نمود. هیچکس هم نپرسید که در روز واقعه این همه خطر در کنار هم را چه‌ کسی خریدار است؟ نشسته‌اند به انتظار و فقط با پشت گوش اندازی، صورت مسئله را مانند هزاران درد دیگر مملکت ، پاک می‌کنند که آمریکای جهانخوار نداند که ما در چه مصیبتی بسر می‌بریم. غافل از آنکه اولین لرزش زمین را سازمانهای آمریکایی از کیلومترها آنطرفتر ثبت می‌کنند. کاری که ما با آن همه دک و پز و سازمان و دفتر و دستک، در محل حادثه قادر به انجامش نیستیم

از این دست مشکلات در همه حوزه‌هه وجود دارد. مسائل جوانان و افزایش جمعیت، ایجاد اشتغال، صنعت، واردات و صادرات، محیط زیست، مسائل فرهنگی . اجتماعی و هزاران هزار مورد دیگر که بحث درباره هرکدام کتابی قطور میشود. این مسائل قابل حل نخواهد بود مگر به همت همه متخصصان که توانایی انجام آن را دارند. البته پیش از آن نیازمند آنیم که حکومت شرایط را بفهمد و فارق از شعاردادنهای توخالی، بفکر حل معضلات باشد و یاری همه را بطلبد .صدالبته هم که امنیت را برقرار کند که آنهایی که به همکاری می‌آیند، سر از حجره سعید مرتضوی و امامی و نهایتا آن دنیا در نیاورند