دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Tuesday, October 18, 2005

بالاخره بعد از این مدت طولانی بیخبری، خبر ملاقات خانواده گنجی با او، قدری خیال آدم رو راحت میکنه. البته از این جهت که بالاخره کسی او را زنده دید. اما از جهت دیگر هم نگران کننده هست. وقتی گفتگوی همسر او را با رادیو فردا میشنیدم که میگفت نمی‌تواند جزییات را توضیح دهد و همینقدر می‌گوید که حال گنجی وخیم‌تر از آن است که تصورش میرفت، بسیار نگرانش شدم. کاری کردند که حتی همسرش هم ترجیح داده که سکوت اختیار کند که شاید در بهبود وضعیت او تاثیری بگذارد.



باید فکر چاره بود. با روشی که دارد پیش میرود، ممکن است در بیخبری هر بلایی بر سر آن دلاور بیاورند و ما از آن غافل باشیم. چرا این حکومت نمی‌خواهد بفهمد که هرچه کند،هر تعدادی از ایرانیان را خفه بکند و نگذارد صدایشان شنیده شود، باز هم نمی‌تواند جلوی حقیقت را بگیرد. نمی‌تواند جلوی فکر کردن را بگیرد و نمی‌تواند جلوی متولد شدن گنجی‌های جدید را بگیرد. مگر چه توانست بکند با کشتن هزاران نفر در سالهای گذشته؟ بقول داریوش که میگفت: با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید

نکته دیگر در مورد دادگاه صدام حسین کافر. ظاهرا که قرار است آن مرد جنایتکار در جلوی چشم جهانیان محاکمه بشود. یقین دارم که آنگاه که دستور قتل عام صادر میکرد، در خواب هم نمی‌دید که کارش به اینجا برسد و مجبور بشود درباره تک تک آن کارها، جواب پس بدهد. نکته جالب اما اظهار نگرانیهای سازمان‌های حقوق بشری است در مورد احتمال اعمال نشدن قانون در دادگاه‌های عراق. با خودم فکر میکردم که بشر تا کجا پیش رفته که می‌تواند حتی در مورد این جانور هم که کشتن انسانها برایش از له کردن مورچه هم راحت بوده، نگران اجرای عدالت باشد.



شاید بدور از مصلحت استراتژیک و ژست روشنفکری باشد، اما اگر این حیوان رو به دست من می‌دادند، به کمتر از کشتنش راضی نبودم. تازه من که فقط جنایاتش را شنیدم و به چشم ندیدم یا بر سرم نیامده، حداقل بطور مستقیم بر سرم نیامده، غیر مستقیم که زندگی همه ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده. واقعا در خودم چنین تمدنی را حس نمی‌کنم که می‌توانستم در موردچنین‌ شخصی فکر اجرای چیزی غیر از مرگش باشم. این را عین عدالت در مورد او می‌دانم. اما خوب، شاید هم به همین دلیل است که من کارم قضاوت نیست! اما باز هرچه فکر می‌کنم نمی‌توانم ترجمه عدالت را در حق صدام چیزی غیر از ۱۰۰۰ بار اعدام ببینم