دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Tuesday, July 19, 2005

خوشحالم که بالاخره پس از اين مدت، گنجي را از سوئيت خارج کردند. نمیدونم که حالش چقدر وخیم هست. اما امیدوارم که زودتر روبراه بشه و خطری متوجه او نباشه

والا این بی‌ در و پیکری مملکت هم من رو بس متعجب کرده. اصلا هیچ چیزش حساب کتاب نداره. طرف مرتضوی بدون قانون و منطق گنجی رو در بیمارستان هم ممنوع‌‌الملاقات کرده. البته این قضیه یک نکته جالب هم داره. اونم اینه که طرف شفاهی! این دستوراتش رو میده. توجه میکنید؟ شفاهی! جالب برام که بدونم از چی میترسه. حالا که دیگه برادر بسیجی روضه خون هم میشه رییس جمهور. دیگه معلوم نیست که ترسش از کیه. واقعا این دستور شفاهی توجه من رو جلب کرده. خیلی دلم میخواد معنیش رو بفهمم

امیدوارم که فقط عاقبت جوابم این حرف مظفرالدین شاه نشه که: همه (به فتح ه ) چیزمان باید به همه چیزمان بیاید

امیدوارم که حال آن دلاور هرچه زودتر خوب بشه

Friday, July 15, 2005

یار احمدی‌نژاد ا.ن

این نبوی عجب شعری گفته ها. اینجا رو کلیک کن ببین چه کرده

Thursday, July 14, 2005

از بعد از انتخابات، نوشتن اینجا هم دچار مشکل شده. البته نه که همش هم بخاطر انتخابات باشه. سر خودم هم کم شلوغ نبوده. اما به هر حال، انگیزه نوشتن هم کمی گرفته شد. آخه آدم با خودش میگه، آیا اصلا وقت گذاشتن و فکر کردن این امور این مملکت ، روز تاثیر هم خواهد گذاشت؟ چی میشه ما هم مثل خیل بی‌خیالها، دچار روزمرگی شیم و بی‌خیال ایران! اما نمی‌دونم این مملکت و مردمش چی دارن که دوباره و دوباره طی همه این سالها، توجه من رو به خودشون جلب کردن

طی یک ماه گذشته، مسئله گنجی حادتر و حادتر شده. عجیب دنیا رو بهم ریخته. والا نمی‌دونم چی بگم. آفرین بگم به مقاومت و پایداریش. ننگ بگویم بر زندان‌بانانش. نگران باشم از حالش. سخت شده شرایط را تحلیل کردن. آیا کارش درست است

گنجی خودش گفت که دوران قهرمانان بسر آمده. اما ظاهرا خودش به قهرمانی دیگر بدل شده. عامل اتحاد و خروش مردم شده. اما تا کجا می‌خواهد ادامه دهد؟ من همیشه با خودم اندیشیده‌ام که جزنی و پویان و روزبه و دیگران بودنشان اثرگذارتر بود یا رفتنشان و هیچگاه نتیجه‌ای نیافتم. امروز بار دیگر با همان مشل مواجه‌ام. این مرد تا کجا می‌خواهد پیش رود. حقا که مقاومتش بالاست و اعتقادش راسخ. اما از دست دادنش گناه دیگریست بر ما اگر تکرار شود. این کسی که من شناختم، از حرفش نمی‌گذرد هرچند بقیمت جانش تمام شود. پس بر ماست و بیشتر بر آنانی که دستی در حکومت دارند، که راهی را برای تحقق آزادی او فراهم کنند، چه او با کمتر از این، اعتصابش را نمی‌شکند. میدانم که آنانی که در حکومتند و ممکن است دلی با گنجی دارند، زورشان کم است. اما کسانی مانند محمدرضا خاتمی که بالاخره اون بالابالاهاست، باید پیگیریش را بکند. مگر شعار انتخاباتی نمی‌داد. حالا وقتش است صداقتش را ثابت کند. خود خاتمی هم باید کاری غیر از توصیه به گنجی بکند برای آزادی!!!! باید که این چند روز آخر را ذخیره نام نیک کند

امیدوارم که صدمه بیش از این نبیند. این انسانها را در ایران نیاز داریم. نباید از دستشان بدهیم. به هیچ قیمتی

Thursday, July 07, 2005

آقا، اونهایی که تو لندن هستن، حالشون خوبه؟ سلامتند؟ بابا، ایرانیها همه جوره بد آوردند ها. تو مملکت خودشون که ا.ن. (احمدی نژاد) دارند، بیرون هم که میرند اینجوری میشه. امیدوارم که همگی شاد و سلامت باشید

Friday, July 01, 2005



این قضیه مشروبات الکلی در میهمانیهای رسمی جمهوری اسلامی هم شده داستانی. آخریش هم این سفر اخیر مجلسیان بود به بلژیک که آقایان یه میهماندار امر کردند که نه تنها برای آنها مشروب سرو نکنند، بلکه خود اروپاییان هم نوشیدنی الکلی نخورند.

آخه این دیگه چه جورشه؟ خوب دوست ندارید، یا دینتان اجازه نمی‌دهد یا هر دلیل دیگری، خوب نخورید. به بقیه چکار دارید. تازه، وقتی که آدم میره میهمانی، هرچی جلوش میگذارند، تشکر میکنه. اگه دوست داشت میخوره، اگه نه هم بهش دست نمی‌زنه. دیگه نباید لگد بزنه و هرچه هست رو به هم بزنه که!!! یکی به این سیاست مداران ما ادب یاد بده. این چه وضعش است

نمی‌دونم به چه دلیل، این اسلامیون حاکم فکر میکنند که هر کاری که اونها میکنند را باید دیگران هم انجام بدند؟ فکر کنم تقصیر ما ایرانیهاست که اینها رو پررو کردیم. ماه رمضون، هیچکس حق نداره تو خیابون چیزی بخوره! چرا؟ چون یک عدده می‌خواهند روزه بگیرند. خوب بابا، خودب عبادت کن، توفیقش هم نگه دار برای خودت، ما نخواستیم

جدا که خیلی رو دارند اینها