دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Wednesday, April 20, 2005

گوسفندان چوپان دار شدند. باز هم حماقت آدمیان، سلطنت دایناسوری دیگر را برایشان تحمیل کرد. کسی که تا ساعتی پیش روی زمین بود را با های و هوی تا جایگاه خداوندی رساندند. همان شوی مسخره‌ای که در جمهوری اسلامی نظیرش را دیدیم. بله! پاپ جدید انتخاب شد



چرا بعد از قرنها و قرنها، ما انسانها همچنان در حماقت دست و پا میزنیم؟ چرا این مردم فکر میکنند که باید لزوما کسی را بپرستند؟ چرا نمی‌خواهند بر عقل خود تکیه کنند بجای دنباله‌روی از آدمیان دیگر؟ بر فرض اینکه خدایی هم وجود داشته باشد، چرا برای ارتباطش با کسانی که از رگ گردن به آنها نزدیکتر است، نماینده و وکیل و وصی میخواهد؟ قرنها مفتخوران اینگونه خود را بر مردم تحمیل کردند و عجب اینکه آدمیان همچنان به جادوی آنها مات و مبهوتند

Tuesday, April 19, 2005

یادشان گرامی باد

Wednesday, April 13, 2005

این عمو جان ، مثل اینکه رگ مسیحیتش زده بالا. قصد از نوشتن این مطالب، مسخره کردن اون مرده نیست. مقصود باز کردن چشم کسانیست که خود را گوسفند خوانده و چشم بسته این و آن را پیروی میکنند

بنظر من مهم آن نیست که دنبال شیخ باشی یا پاپ. اگر دنباله‌رو شدی، سرنوشتت مانند همان گوسفندی میشود که جناب بوش خودش را به آن تشبیه کرد. مگر ما تمام حرفمان این نیست که در ایران مردم گوسفند نیستند که دنبال ولایت راه بیفتند؟! خوب همین مظمون برای اینور دنیا هم صادق است. چشممان را نیابد بر خقایق ببندیم. بر فرض که خوایی هم وجود داشته باشد، آدمهای مفتخوری مانند پاپ ، سد راه اعتقاد درست مردم میشوند. اعتقادشان را در حد آداب طهارت تقلیل میدهند

من کاری ندارم به اینکه او سعی کرد که مذاهب را به هم نزدیک کند یا نه! من با اصل وجودی چنین شخصیتی سر جنگ دارم. کسی که مردم را گوسفند فرض کرده و مهجور، و برایشان قانون خوابیدن و بیدار شدن وضع میکند. خواه اسمش سیدعلی باشد یا پاپ

آره عمو جان

Sunday, April 10, 2005

برای سنگ مزار پاپ,هادی خرسندی

اينکه خوابيده درين قبر ِ طلا

لحدش پر شده از برق و جلا


اينکه با گردن کج رخت سفيد

گوز را داده به يک قبض رسيد


اينکه آمد سه پلشکش به سه قاپ

هيچکس نيست به جز حضرت پاپ


با تمام سمجی جان سختي

عاقبت مرد به چه بدبختي


هرکه با خلق خدا بد بکند

راه آزادی ِ شان سد بکند


با زن حامله گستاخ شود

بهر چپ های جهان شاخ شود


عاقبت زار و فلج ميميرد

با سر و گردن کج ميميرد


هرکه دشمن بشود با کندوم

سکس را منع کند بر مردم


گويد از ايدز بميرند همه

يا ز هم کام نگيرند همه


هر که با عشق معاند باشد

با رمانتيک شدن ضد باشد


از خدا مزد چنين ميگيرد

سحر سيزده بدر ميميرد!


***

ای کسانی که پس از او پاپيد

اين سمت از دگران ميقاپيد


چون رئيس کاتوليکان گشتيد

صاحب کل واتيکان گشتيد


عبرت از جان پل دوم گيريد

ورنه در سيزده بدر ميميريد


بيخودی پاپی مردم نشويد

دشمن کورتاژ و کندوم نشويد


مرد اگر خواست بپوشد کندوم

چيست ربطش به واتيکان در رم؟


زن اگر راضی و مردش راضي

پاپ را چه به قوانين سازي!


کس اگر لزبين و گی باشد

کندومی هم به کف وی باشد


پاپ بايد که دخالت بکند؟

منع کندوم سر آلت بکند؟


دو نفر زير پتو در تب و تاب

تو رهاشان بکن؛ آسوده بخواب


سر نکش زير پتو، زير لحاف

خود اين کار خلاف است خلاف


هرکسی کار خودش بار خودش

ضامن دامن و شلوار خودش


گر زن حامله ای خواست چنين

که ابورشن کند و سقط جنين


اختيار شکمش را دارد

پاپ بيهوده غمش را دارد


به تو چه پير عبادت پيشه

آخه آبستنی حاليت ميشه؟


خواهی آن حال بفهمی در دم

يک دو من وزنه بچسبان به شکم


بعد هی هُق بزن و راه برو

يک دو ساعت نه، که 9 ماه برو!


تازه اين اول کار است داداش

فکر آيندۀ آن وزنه هه باش!


بچه وقتی به جهان ميآيد

مادر از شش جهتش ميپايد


صبح تا شب نبرد از نظرش

که نيارند بلائی به سرش


نکنندش! ز پی اغفالي

شيخ الاسلامی و کاردينالي!


الغرض خلق جهان آزادند

همه آزادۀ مادرزادند


گر ندارند به ما آزاري

ما چه داريم به آنها کاري؟


مثلاً آدم همجنسگرا

باعث وحشت پاپ است چرا؟


داشت آن مردِ «گي» و آدم نر

به من و پاپ اگر سؤنظر


حقمان است که فرياد کنيم

باسن از مهلکه آزاد کنيم


گر به ما نيست طرف را نظري

بايد از مطلب او درگذري


ورنه بيهوده هياهو کردن

وصف ميکينگ لاو ِ يارو کردن


کم کم اين شبهه ميان ميآرد

کز من و پاپ فلان ميخارد!


***

( راستش بنده شدم همره پاپ

که شود مطلب من قابل چاپ!

تا بدانند که طنزست همه

فانتزی آمده در هر کلمه

ورنه من با قلم و لپ تاپم

واقعاً مخلص هرچی پاپم)

***

اصلاً اين نظم ، کِش آمد خيلي

کردم آغاز چه با بی ميلي!


من نميخواستمش تا اين حدٌٌ

اين خودش آب روان شد آمد!


چند خط بابت يک سنگ مزار

تا توجه بکنم شد دوهزار!


تازه اين نيست مرا حرفه و فن

حرف در پشت سر مرده زدن


***

خوب. در خاتمه ، ای ايزد پاک

پاپ ما را تو ببين در دل خاک


لطف فرموده بيامرزش زود

چونکه يک پاپ دمکراتی بود


کشته و مرده آزادی هم

يک کمی دوم خردادی هم


به چپ و راست نظر يکسان داشت

خود او نيز به اين اذعان داشت!


رفت در ديسکو و رقصيد باله

با گی و لِزبين و امثاله


عاشق کورتاژ و کندوم او بود

واقعاً جان پل دوم او بود!

Wednesday, April 06, 2005

خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغــــر نباشد

زمان خوشدلی دریاب و دریــــــاب
که دایم در صدف گوهر نباشــــــد

غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشـــــــــــد

Monday, April 04, 2005

این مسئله مردن پاپ ژان پل دوم بهانه خوبیست که من از خواب زمستانی بدرآیم. آول اینکه باید بگویم که انقدر سرم شلوغ بود که درباره بهار و نوروز هم ننوشتم. این بدان معنی نیست که از علاقه‌ام بدان کاسته شده. همیشه شورش در سرم هست حتی اگر بواسطه دوری، ظاهرا از حس کردنش عاجز باشم (بهار را میگویم) به هر حال، نوروز بر عاشقانش مبارک باد

خوب، حالا درباره پاپ. البته سخن مفصل و شرح حرکات مردمان به اصطلاح متمدن باشد برای فرصتی دیگر. میخواهم درباره درافشانیهای آن رهبر بی‌همتای عالم بشریت بگویم، در وصف پاپ اعظم.

جرج دبلیو (ارواحنا فدا) میفرماید که کلیسای کاتولیک چوپانش را از دست داد (رادیو فردا موءدبانه میگوید : شبانش)

والا چی بگم؟ بواقع آنها که اختیارشان را دست مردی درحال موت قرار میدهند و برای ارزشهای انسانی بدنبال چوپانند، باید هم که خود را گوسفند بپندارند. فرقی ندارد که کاتولیک باشند، پروتستان، ارتودکس یا مسلمان و غیره... حیف نام انسان


ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی نرود از یادت