دوزخی

گویند که دوزخی بود عاشق و مست - قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود - فردا باشد بهشت همچون کف دست

Thursday, April 29, 2004

سکوت خاتمی

این یکی از متنهایی هست که در دیدار خاتمی با جوانان خوانده شد. هنوز لینک اصلی اون رو پیدا نکردم. خود این رو از پیک نت گرفتم. بزودی لینک اصلیش رو میزنم اینجا. اما فعلا دیدم که مطلب خیلی جالبه، دلم نیومد اینجا کپی نکنمش. واقعا که حرف زیبایی زده و شروع این سکوت خاتمی را خوب به یاد داشته است. ارزش چاپش در اینجا را داشت حتی اگر بتونم کاری کنم که یک فقط نفر بیشتر این مطلب را بخواند

سلام عليكم

از اينكه تنها 3 دقيقه از وقتتان را اختصاص داده‌ايد تا بتوانم رودررو و بي‌پرده حرفهايم را با شما در ميان بگذارم سپاسگزارم.

در چند روز گذشته با بسياری از دوستان مشورت كردم كه به شما چه‌ها بگويم و متاسفم و خيلی متاسفم كه بسياری از دوستانم با اين نظر موافق بودند كه من امروز در مقابل شما بايستم و فقط 3 دقيقه سكوت كنم. هيچ نگويم و فقط سكوت كنم.... سكوت!



رييس جمهور منتخب من

اگرچه شما چند سالی هست كه با دانشگاهها قهر كرده‌ايد و ديگر عادت كرده‌ايم 16آذرها منتظرتان نباشيم, اما من مي‌خواهم يك چيز را به شما بگويم فقط يك چيز.... و اين يك حرف نه اعتراض است و نه انتقاد و نه حتی فريادی كه ديگر حوصله آن‌را هم نداريم , تنها درددلی است از دلی به دلی... اميد آنكه راه اين دو دل هنوز باز باشد ....





آقای خاتمی عزيز

كوی دانشگاه را كه هنوز بياد داري, آنروز كه در برابر ظلمی كه به ما شد و به‌جای مهاجمان همدرسان ما به زندان رفتند شما سكوت كردی و به ما گفتی كه سكوت كنيم.... همه چيز از آن روز آغاز شد.

همه چيز از آنروز آغاز شد كه به يكباره 16 روزنامه تعطيل شد و شما سكوت كردی و به ما آموختی كه سكوت كنيم.... از آنروز كه استاد ما به اعدام محكوم شد و شما سكوت كردی و به ما آموختی كه سكوت كنيم.... از آنروز كه وزير ما در اعتراض به عدم پيشرفت برنامه‌ توسعه علمی دانشگاهها كنار رفت و شما سكوت كردی و به ما آموختی كه ساكت باشيم.... از آنروز كه ناعادلانه ترين انتخابات تاريخ كشوربرگزار شد و شما سكوت كردی و به ما اموختی كه ساكت باشيم.... از آنروز كه يكی يكی همكلاسان ما به هيات يك زندانی درآمدند و شما سكوت كردی و به ما آموختی سكوت كنيم.... از روزی كه انتقاد جرم اول مملكت ما شد و شما سكوت كردی و انتقادی نكردی و به ما آموختی كه دم نزنيم....

و اينك ماييم و اين سكوت تلخ ميراثی كه از شما داريم ومن اكنون به درد مي‌گويم كه آقای خاتمی برای ما جوانان كه كارچندانی نكردی ديگر چرا با ما چنين كردی. چرا نسل پرشور خرداد 76 و حتی خرداد 80 بايد اكنون جز سكوت و انزوا و نااميدی چيز ديگری نداشته باشد و من به صراحت مي‌گويم كه شما مقصري!

اين نه اعتراض است, نه انتقاد و نه حتی فريادی كه ديگر حوصله آن‌را هم نداريم , تنها درددلی است از دلی به دلی... اميد آنكه راه اين دو دل هنوز باز باشد ....



آقای خاتمی عزيز

سكوت خودرابشكن تا سكوت سنگين حاكم بر نسل ما شكسته شود. به حرف آ تا ما به شوق بياييم. با ما سخن بگو... برای ما از خودمان بگو .... از قدرتی كه داريم .... از اينكه می توانيم آينده كشورمان را خودمان آنگونه كه مي‌خواهيم رقم بزنيم....از اينكه بالاخره روزی نسلی مي‌روند و نسل ما جای آنان را خواهد گرفت و ما بايد برای آنروز آماده باشيم.... برای ما از خودمان بگو .... از اينكه بايد به صحنه بياييم .... از اينكه بايد بگوييم چه مي‌خواهيم..... از اينكه اگر ما چيزی بخواهيم ....اما ترا به خدا ديگر شعار نده و با اينچنين جلسات نمايشی به دنبال خوش كردن دل ما نگرد كه حوصله مان از اين نيز به تنگ امده.

آقای خاتمی عزيز

سكوت خود را به درستی بشكن تا سكوت سنگين حاكم بر نسل ما شكسته شود..... فرصت كوتاه است. فقط همين. (پرشين بلاك)

Wednesday, April 28, 2004

رهایی از استبداد

این استبداد سالهای دراز، نتیجه‌اش آن شد که در این ۲۵ سال شاهدش بودیم. قضیه شده بود مثل ماشینی که باید روغنش را عوض کرد. ولی راننده با کمال بی‌توجهی به کارکشیدن از آن ادامه می‌دهد تا جایی که موتور می‌سوزد. دقت که کنیم می‌بینیم که پس از سالهای طولانی استبداد که در میانه راه مذهب را هم با خود به یدک میکشید، از آنجا که همه راه‌ها را بر هرگونه اصلاحی بسته بودند، انقلابی رخ داد که در سایه دگم اندیشی انقلابیونش ( از چپ تا راست، هیچ فرقی نمیکند) وضعی پیش آمد که که در سایه آن، سلطنت طلبها هم می‌توانند در پس آن خود را مخفی کنند - انگار نه انگار که تمام این گرفتاریها، یکسرش به دوران زمامداری آنها برمیگردد

نگاهی به مقاله بهنود درباره امیرانتظام بیندازید. به وضوح می‌بینید که چطور زندگی انسانها در پرده جهل و نادانی حاصل از استبداد شاهنشاهی ، تباه شد. تازه امیرانتظام که نمونه خوبش بود. آنهایی را بیاد بیاورید که کشته شدند و از بین رفتند. هزاران انسانی که میتوانستند اگر می‌ماندند و مجالی می‌یافتند که از فکر خود استفاده کنند، قطعا نتیجه‌ای بهتر از آنچه که امروز میبینم، حاصل میشد.

فقط این نکته را نباید فراموش کرد که جهلی که باعث شد این افراد از بین بروند، به همین راحتی میتوانست در بودن آنها، دیگران را طعمه خود کند. مقصودم این است که افکاری که در آن دوران وجود داشت همگی بدور از دمکراسی بود.(این از همه آنچه که باقی‌مانده‌ها از آن روزها نقل می‌کنند، عیان است) خشکه مذهبی، هم در همه دسته‌ها وجود داشت (که بعضی‌ها هنوز از آن بهره‌ای دارند) چه در مذهبیون و چه در غبر آنها

جدا خوشحالم از اینکه امروز می‌بینم که نسل ما، همان خطاها را مرتکب نمی‌شود. امروز که ما از آزادی حرف می‌زنیم، آن را برای همه می‌خواهیم. نه فقط برای گروه و دسته و حزب خودمان ( البته ما هم هنوز نیاز به تمرین داریم ولی قطعا بسیار نزدیکتریم به مقصود)

استبدادزد‌گی و آدم پرستی (حاصل از فرهنگ پادشاهی و مذهبی) که سالیان دراز ما را از تفکر باز داشته بود، جای خود را به اندیشه، انتقاد و انسان سازی و زندگی داده در این عصر جدید. خوبست که تمرین را بیشتر کنیم که در آن استاد شویم

Monday, April 26, 2004

حرکت به جلو

این روزها ایران داره از اون حالت سکونی که داشت، خارج میشه. منظورم همون حالتیه که از ۲۳ تیر ۷۸ شروع شد و با جریانات مجله موج و دستگیری‌های بعد از اون و عملا خارج کردن و یا متوقف کردن جنبش دانشجویی، به اینجا رسید که در اسفند پارسال ، علی‌رغم رد صلاحیت تعداد زیادی از نامزدهای انتخابات و تحصن نمایندگان در پی آن، هیچ حرکتی از همان نیرویی که عملا ۲ خرداد رو بوجود آورد ، دیده نشد

این تغییر وضعیتی که صحبتش را می‌کنم، به وضوح در نامه انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به سیدعلی و در پی اون سخنان دیروز (یکشنبه) کروبی در مجلس نمایان است. همچنین برنامه‌های اخیری که بعد از مدتی بی‌تحرکی در دانشگاه ها به راه افتاده که آخری آنها بررسی علل شكست گفتمان دوم خرداد در دانشگاه اميركبير بود که در آن افشاری و جلائی‌پور مستقیم و بی‌پرده سخن گفتند. از آنجا که علی عملا موتور حرکتهای دانشجویی قبل از دستگیریش بود و با توجه به دید او به دمکراسی و توانایی قابل تحسینش در سازماندهی و خط دهی به افراد فعال، من جدا امیدوارم که حرکتی جددی به جلو شروع شود

گرچه همونطور که گفتند، احتمالا تا مدتی بیشتر حرکات مدنی را شاهد خواهیم بود ولی به اعتقاد من به دو دلیل این حرکات نیز اثری کاملا مشابه حرکات سیاسی خواهند داشت. اول اینکه ارتقا فرهنگی و مدنی زیربنای تغییرات سیاسی هستند و باعث میشوند که پیشرفتهایی که به دنبالشان هستیم نهادینه شوند و درست اعمال شوند. دوم اینکه این حکومت برخلاف خیلی از حکومتهای استبدادی، حریم خصوصی افراد را هم رعایت نمی‌کند و عملا همه چیز را جنبه‌ای سیاسی بخشیده. در نتیجه چنین سیاستی، پیشرفت د زمینه حل مشکلات اجتمایی ، خود فعالیتی سیاسی است و از این جهت نیز مثبت خواهد بود

خلاصه اینکه بنظرم باید منتظر تحولاتی در روزهای آتی باشیم و در پی آن تغییرات اجتماعی را تا مدتی بعد شاهد باشیم

Saturday, April 24, 2004

كفش

بابا ... پا تو كفش بزرگترها نكن ديگه! چند دفعه بگم


Friday, April 23, 2004

صراحت

اين نامه اعضا انجمن دفاع از آزادي مطبوعات به خامنه‌ای هم فکر کنم که جزو نامه‌های تاریخی نوشته شده در ایران باقی بمونه. واقعا که شاهکاره

در جایی آورده‌اند

اجازه دهيد بدون تعارف و مجامله مشکل مطبوعات را با شما در ميان بگذاريم: انجمن دفاع از آزادی مطبوعات کماکان نقش مقام رهبری را در تضييقات غيرقانونی و شبه قانونی نقش اصلی دانسته که از طريق نهادهای انتصابی تحت امر خود از قبيل قوه‌قضائيه، شورای نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، شورای عالی امنيت ملی و سازمان صداوسيما، عرصه را بر مطبوعات آزاد و روزنامه نگاران مستقل به شدت تنگ کرده و رکن چهارم مردمسالاری در ايران را جدا مختل کرده است.

به راستی مقام رهبری درباره اعمال فشار بر مجلس شورای اسلامی و جلوگيری از اصلاح قانون مطبوعات و سلب حق تقنين از قوه مقننه چه جوابی دارند؟ در شرايطی که حتی در برخی از کشورهای خاورميانه شاهد حذف مجازات زندان برای جرائم مطبوعاتی هستيم، پاسخ آن مقام محترم به زندانی بودن بيش از ده روزنامه‌نگار چيست؟ مقام رهبری برای توقيف نزديک صد نشريه در کمتر از چهار سال – که يک رکورد جهانی محسوب می‌شود- چه جوابی دارند؟



این صراحتی که ایندفعه در این نامه دیده میشه، واقعا من که تابحال در هیچ نامه نوشته شده در جمهوری اسلامی ندیده‌ام. اول اینکه اینبار شخص سید علی رو مخاطب قرار داده‌اند و دوم مستقیم سوالاتشون رو مطرح کرده‌اند. این صراحت واقعا جای تحسین داره. حتی متن استعفای نبوی هم که ۱-۲ روز قبلش دراومد نمیتونه با این نامه رقابت بکنه
البته اگه بخواهیم به دقت به استعفای نبوی نگاه کنیم، اصلا حرفی نزده. یا اینکه زده، اما به همون روش همیشگی حکومتیان ایران که انقدر سربسته حرف می‌زنند که به درد عمه شون میخوره. بابا خوب تو اگه میخوای اعتراض کنی که مثل بچه آدم حرف بزن. اگه هم که نمیخوای که بشین سرجات که مثل باقی رفیقات ۱ ماه دیگه دورت تموم بشه و بعد از ۴ سال کار، تا آخر عمر حقوق بازنشستگی بگیری ( که قطعا خیلی بیشتر از اونه که معلم‌ها وقتی ۳۰ سال مار می‌کنند میگیرند!) و بالاخره همینطوری کارت رو بکنی
تو سرمقاله ای که محمد قوچانی درباره زندگی نبوی نوشته و مصاحبه‌ای که در همون شماره شرق با اون انجام دادند، قشنگ معلومه که این طرف، همون کله خری که اول انقلاب بوده (که خوب میگیم اون موقع جوون بوده) هنوز هم هست. یعنی توی روشهاش هیچ تغییری پیدا نشده. فقط حالا دیگه تفنگ به دست نیست. همین

والا به قول شمس الواعظین و عمادالدین باقی ، حداقل قضیه اینه که اگه اینها از کرده خودشون در این سالها پشیمونند، باید صریحا از مردم عذرخواهی کنند و این مطلب رو بیان کنند. در غیر این صورت، واقعا باید به آنها شک کرد

برگردم به نامه نوشته شده به سیدعلی. خلاصه اینکه اگه درست نگاه کنیم، همونطور که سازگارا میگه(فکرکنم در مصاحبه با رادیو آمریکا)، از هر طرف که بریم (حتی نهادهایی مانند قوه مجریه) همه چیز در دستان سیدعلی خان است و واقعا هنر نامه این بوده که با استفاده از سخنان خود همین رهبر توضیح اتفاقات افتاده در این چند سال را از او می‌خواهد و میگوید که بابا ، آخوندک، از خودت شرو کن

Thursday, April 22, 2004

Gmail

من رو هم به جمع کاربران پذیرفتند. گرچه هنوز خیلی از امکانات رو نداره، اما جالبه. همینکه ۱۰۰۰ مگابایت فضا به آدم میده، کلی مشکلات من رو حل میکنه
باید حالا استفاده بکنمش تا بتونم امکاناتش رو توضیح بدم. فقط همین قدر فهمیدم که شانسی بعضی رو برای عضویت فعلی (که هنوز برای همه در دستزس نیست) انتخاب میکنه . منظورم اینه که نه اونهایی که انتخاب نشدن ناراحت بشن، نه اونها که انتخاب شدن، فکر کنند که تخم دوزرده کردند

Tuesday, April 20, 2004

اردیبهشت

بابا دستم به دامنتون . یکی نگهش داره. همین چند روز پیش ۱ فروردین ۱۳۸۳ بود. الان شده ۱ اردیبهشت. میترسم نفهمیم و مثل پارسال به یه چشم بهم زدن، امسال هم تموم بشه

چرا انقدر زود میگذره بابا! قدیما اقلا خوبیش این بود که ۱۰۰۰ سال طول میکشید که ثلث اول و دوم امتحان رو بدیم و برای عید تعطیل بشیم. بعدش تعطیلات خوب طولانی بود . اما باز هم خیلی طول میکشید که این مصیبت ثلث سوم تموم بشه و تابستون شروع بشه. اما آخ که چه حالی می‌داد تعطیلات طولانی تابستان

وواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای، کاش هنوز زمان کند می‌گذشت

Monday, April 19, 2004

شکوفایی اقتصادی

این تعطیلی‌های مملکت هم خیلی باحالند ها. ۱۸-۱۷ روزی که تعطلات نوروزی بود.بعدش هم که اواسط هر هفته یه چند روزی تعطیلی می‌افته که اگر با توجه به تعطیلات آخر هفته‌های کشورهای خارجی کنار هم بگذاریم، عملا می‌بینیم که هیچ فعالیت اقتصادی سازنده‌ای با دیگر کشورها قابل انجام نیست
به راحتی میتوانیم مملکت رو تعطیل کنیم و پاشیم بریم شمال. مگه ما مثل این چینی‌های زبون نفهم هستیم که ۲۴ ساعته کار می‌کنند و رشد اقتصادی سال گذشته آنها ۸-۱۰٪ بوده. بابا بی خیال کار و گور پدر اقتصاد

همون که مال خر است

Saturday, April 17, 2004

ج ج بازي اسلامي

عن ابي بصير قال دخلت علي ابي عبدالله (ع) فقال لي يا ابا محمد تمتعت منذ خرجت من اهلك قلت لا قال ولم قلت ما معي من النفقه يقصر عن ذلك قال فامر لي بدينار قال اقسمت عليك ان صرت الي منزلك حتي تفعل

ابو بصير روايت ميكند كه بر امام صادق وارد شدم به من گفت كه اي ابا محمد از وقتي كه ازمنزلت بيرون امدي ازدواج متعه كردي گفتم كه نخير امام فرمودند چرا گفتم خرجش نداشتم امام به من يك دينار داد و به من گفت بخدا قسمت ميدهم كه قبل از اينكه به منزلت برسي با اين پول ازدواج متعه بكني

جون من يكي بگه اين روايات زيبا كه منبع آن هم سايت صيغه است، دقيقا يعني چي؟

از عبيد ابن زراره از پدرش روايت شده است كه از امام صادق روايت كرده است كه از امام صادق سوال كرده است كه از امام صادق سوال كردم آيا زني كه با ازدواج متعه بگيرم جزو زنان چهار گانه است فرمودند ميتواني هزار زن از آنها در يك زمان بگيري آنها مزد بگير هستند

آخه بابا، چقدر مزخرف

امروز از كبوترپراني خودداري كنيد

ايسنا: روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران با صدور اطلاعيه اي به مردم شريف تهران هشدار داد كه امروز ۲۹ فروردين ماه از كبوترپراني خودداري كنند. به منظور پيشگيري از خطرات ناشي از برخورد پرندگان با هواپيماهاي رژه رونده در روز ۲۹ فروردين، شهروندان عزيز تهراني به ويژه ساكنين مناطق مركزي و جنوب تهران از كبوترپراني خودداري به عمل آورند.


آخه اينم شد اطلاعيه كه ارتش مملكت صادر ميكنه؟ يعني اينها كار مهمتر از اطلاعيه صادر كردن براي كفتربازها ندارند؟ خوب اونوقت ما داريم ميگرديم حيرون براي دلايل عدم پيشرفت ! خوب بابا جايي كه هنوز كفتربازي توش انقدر مهم باشه، ميخواي پيشرفت هم بكنه؟ ميگن چو داني و پرسي سوالت خطاست

Friday, April 16, 2004

قاتلان

چند وقت پیش مطلبی نوشتم راجع به فیلم مستندی که در تلویزیون دیده بودم درباره بلاهایی که سر زن قبلی کسی به نام کی‌خسروی آورده بودند، از دارودسته الیاس محمودی رییس حفاظت اطلاعات قوه قضاییه حکومت اسلامی

این کی‌خسروی صاحب شرکتی است که در کشورهای مختلف شعبه داره ولی مثل اینکه دفتر اصلیش تو فرانکفورت آلمان واقع شده. این چند وقته مطالب زیادی به چشمم خورده که از جنایات این دارو دسته مافیایی حکایت می‌کرده.

حالا یک خبرنوری‌زاده داده راجع به نقشه‌هایی که به پیشنهاد همین کیخسروی برای کشتن او کشیده شده.

نمیدونم چطور این دول اروپایی همه این مسایل را ندید می‌گیرند. همیشه انگلستان مدافع و مامن این فالانچ‌های اسلامی بوده و هست، اما آلمان هم در این چند سال حکومت اسلامی، حسابی مشغول رقابت شده که بتواند محل امنی برای آنها باشد.

Thursday, April 15, 2004

سقوط دلار لعنتی از 800 تومان به 80 تومان

...آبادگران قول داده اند كه ايران ژاپن اسلامی و تهران بی در و پيكر توكيو شود و ماهواره ها را آزاد می كنند و هر ايرانی صاحب يك رسيور مجانی می گردد اما اصلاح طلبان چه كردند؟ فقط آمدند گفتند آزادی انديشه، جامعه مدنی، جامعه باز و در نهايت ديديم كه با آن همه لالايی چگونه خوابشان برد و با وجود وزارت كشورشان جامعه بازشان بسته شد.....اگر امروز گوشت كيلويی 5000 تومان است مجلس كار آمد هفتم با معجزه گری خاص كاری می كنند كه فروردين ماه سال آينده قيمت گوشت كيلويی هزار تومان شود. ديگر يك شهروند و روستانشين برنج كيلويی 1500 تومان نمی خرد... دلار لعنتی آمريكايی از 800 تومان به 80 تومان سقوط می كند و استكبار جهانی خواهد ديد كه چگونه پوزه آمريكا به خاك ماليده خواهد شد، خودرو ارزان می شود، ديگر كسی برای پيكان مجبور نيست 6 ميليون بپردازد. پيكان با 2 ميليون تومان به هر ايرانی عرضه می شود، ديگر كسی به پيكان نگاه نمی كند، پژو و زانتيا به زير 10 ميليون تومان می رسد و هر معلمی قادر خواهد بود سوار ماشين مدل بالا گردد.... فعال سياسی رد صلاحيت شدند به جهنم، 80 نماينده مجلس رد شدند به درك، لااقل به قيمت راحتی و ارزانی و اداره راحت كشور می ارزد....انشاء الله با تدبير مجلس هفتم ناپليون دنيا می شويم جهان را فتح می كنيم! تا كور شود هر آنكه نتواند ديد.

با این سخنان طلایی نماینده فعلی اراک واقعا که ابراهیم نبوی می‌تونه بره تخمه فروشی باز کنه. همه میشن مشتری این نظری

حداد قاطر هم گفته ارزش نظر دادن نداره ، آخه دیده هرچی بگه ، زیراب خودش رو زده که می‌خواد ایران رو بکنه ژاپن اسلامی. البته دست تنها که نه، به کمک دست علیل سید علی جون رهبر

Wednesday, April 14, 2004

لوایح

خوشحالم که حداقل اینبار خاتمی کاری را انجام داد درست و بجا. من رو هم از این شک که مخ‌اش معیوب شده و اعتقاداتش دگرگون شده رهانید. او دو لایحه معروف را پس گرفت

اگر چه وقتی درست به موضوع نگاه کنیمِ ، در صورتی که ما در یک جامعه دمکرات پیشرفته زندگی میکردیم، این لوایح از پایه و اساس غلط بودند.( چراکه اختیارات زیادی را به کسی یا کسانی می‌دادند که منطقی نبود.) اما با وضعی که از ایران می‌شناسیم، شاید اگر انها به دست انسانهای درست و حسابی می‌افتاد ، کمکی در جهت بهبود شرایط می‌شد و کمی از قدرتهای بی حد ولی‌فقیه می‌کاهید. اما اینطور که اوضاع پیش میرود، احتمالا این لوایح بازیچه‌ای میشدند به دست آخوندها تا بوسیله آنها بتوانند با دست بازتری ، توجیه گر اقدامات آینده خود گردند (بگذریم از اینکه اساسا اینها دلیلی بر توجیه نمیبینند، اما در این چند سال دیده‌ایم که هر جا هم که صدای کسی در آمده ، او را به قوانین ضد و نقیض موجود حواله داده‌اند!) خلاصه آنکه بر خر مراد سوار میشدند و هر کار میخواستند به صورت قانونی انجام میدادند

گرچه کسانی اصلا این موضوع را نمی‌بینند و چسبیده‌اند به اینکه این بابا گفته بود اگر لوایحم را تصویب نکنید استعفا میدهم، پس چرا خلافش عمل کرد. این برخورد به نظر من گذشتن از اصل و پرداختن به فرع است. آخر در شرایط کنونی رفتن خاتمی چه سودی میتواند داشته باشد جز اینکه این حداقل فرصت را تا انتخابات، میگیرد و امکان این را نمیدهد که بتوان فکری کرد و چاره‌ای اندیشید. شاید در این مدت بتوان راه حلی پیدا کرد و بار دیگر مردم را امیدوار به تغییرات اساسی کرد. البته به مانند آنچه در ۲ خرداد وعده داده شد و عمل نشد

Tuesday, April 13, 2004

صددرصدی ها

به یاد دارم که وقتی شیرین عبادی جایزه صلح نوبل را برد، عده ای شادان و خندان حتی تا مدتی بعد، آن را به همه تبریک می گفتند. من گرچه خوشحال بودم اما نه به آن میزان که مدام آن را تبریک بگویم . نه آنکه نخواهم، بلکه مدام تبریک گویی آن را به یکدیگر ، برایم غیر طبیعی مینمود. گرچه می دانستم و می دانم که آن مسئله ای بسیار مهم در تاریخ ایران و مبارزات مردمش بود
جالب آنکه همان ها که در آن زمان برخوردشان آنگونه بود، امروز از آن به طعنه یاد میکنند که : اگر نبود این خامنه ای ، شیرین که کسی نبود که جایزه بگیرد

من مانده ام متعجب و نمیدانم به یادشان بیاورم آنروزشان را که چه شادی می کردند یا مانند معمول همه چیز را انکار خواهند کرد. آخر باید چه برخوردی با اینجور انسانها کرد؟ خوب مگر کسی آنروز از شماخواسته بود که مدام تشویقش کنید و امروز تقبیحش

این صد در صدی ها هم در جناح حکومت و هم در جناح منتقد وجود دارند. اما من خوشحالم که تجربه من نشان میدهد که غالب مردم ایران از آن صددرصدی قبل و اوائل انقلاب تغییر کرده و به انسانهایی تبدیل شده اند که جامعه را آنطور که هست می بینند و از هر کسی و هر چیزی، به اندازه ظرفیتش توقع دارند و همه را جزنی و سیامک و روزبه و گلسرخی و همت وشیرودی نمی بینند. فهمیده اند که در زمان اصلاحات ، باید با تعادل و منطق برخورد کرد تا بالاخره ما هم به جرگه انسانهای متمدن در قرن جدید بپیوندیم

تشکر

تا دیر نشده، از کلیه کسانی که لینک مرحمت فرمودند، کمال تشکر را دارم. باشد که یک در جهان و صد در جهان خیر ببینند

Monday, April 12, 2004

محمد راهت ادامه دارد

همه این وارثان محمد (یا تمام آنها که خود را وارث او میدانستند) همیشه سبک او را دنبال کردند. (نگاه کنید به صدام) چنین بنظر می آید که همه تنها به همین دلیل پیرو او شده اند. جالب اینکه هیچکدام هم حاضر نیستند برای نمونه منتظر حوری هایی بنشینند که وعده اش داده شده. مردم را حواله به بهشت میکنند و خود بهشتشان را در جهان خاکی میجویند. الحق که به گفته خودشان هم اعتماد ندارند. عجیبتر اینکه آنقدر دروغشان شاخدار است که هیچکدام برای نمونه هم که شده ، مانند ملا نصرالدین نمیروند ببینند خانه فلانی نهار مفتی میدهند

وقاحت

موندم مبهوت از این همه وقاحت. اینا مردم رو مسخره کردن . اصلا معلوم نیست چطور روشون میشه وردارن جایزه بهترین مدیر سال رو بدن به مرتضوی والله چی بگم

تو این مملکت فقط میشه شاخ درآورد. این آخوندا واقعا دارن دودستی باتبر ریشه خودشون رو میزنند. بالاخره ملت هرچقدر هم که خر باشه، یه جا صداش در میاد دیگه. اینا انقدر هم احمقند که یه ذره ظاهرسازی هم نمیکنند. فکر می کنند سوار اسب مرادند و بزن بریم

ای سگ ... به قبر باباتون و خودتون

Saturday, April 10, 2004

الله اکبر

این صحنه زیبایی که در تلویزیون ها نشان میدهند که مسلمونه چاقو رو گذاشته رو گلوی سرباز ژاپنی و به او میگوید که بگو الله اکبر، به زیبایی نشون میده که چطور یک میلیارد مسلمون داریم
واقعا که چه زیبا چهره واقعی اسلام رو به نمایش گذاشتند
دست مریزاد

Friday, April 09, 2004

تکراری

این عراقی ها هم مانند ما نیاز دارند که یک بار در دوران مدرن، آخوندها و حکومت دینی را بر خود تجربه کنند تا بفهمند که چه جهنمی را به عنوان الگوی زندگی خود برمیگزینند. چرا انسانها نمیتوانند از تجربه دیگران استفاده کنند؟ آخه این گاو (صدر رو میگم) چی داره که اینا مثل گوسفند دنبالش راه افتادند؟ اقلا خمینی یه 25 سالی اسلام رو گل و بلبل معرفی کرد و رنگش کرد. این بابا چی گفته که اینا رو دنبال خودش راه انداخته؟
ماهی از سر گنده گردد نی ز دم
فتنه از عمامه خیزد نی ز خم

Wednesday, April 07, 2004

روباه

از این کروبی مارمولک‌ تر من تابحال ندیدم. معلوم نیست که این مردم رو چی فرض کرده؟ یه روز دستمال یزدی میگیره دستش و میره خدمت آقا، یه روز دیگه میآد لربازی در می‌آره و داد و بیداد میکنه. البته اونم سیاه بازی چون اولا که چیزی نمیگه - این خاصیتش البته مانند خیلی دیگه از سیاستمداران این جمهوری است حتی غیر خودیها - تازه عصرش باز میره خدمت آقا
طرف خل و چل ، فکر میکنه همه مثل خودش خنگند. البته ممکنه بعضیها مثل نوری‌زاده گاهی گولش رو بخورند اما اون هم چند روز بعد متوجه میشه و ضد همون نظراتش رو درباره پاک بودن این روباه بیان میکنه

هرکی بتونه مارو از دست این مکار نجات بده، امیدوارم یک در جهان، صد در جهان خیر ببینه. خوشحالم که من سال ۷۸ بهش رای ندادم

Tuesday, April 06, 2004

مکتبی

آدمهای مکتبی اصولا مشکل دارند. حال فرقی نمی‌کند که راستی باشند یا چپی، حزب‌الله‌ی یا کمونیست
مشکل این آدمها آن است که توانایی منطقی فکر کردن را از دست میدهند. در نتیجه این بر سرشان می‌آید که بر ولایی‌ها در ایران و بر روشنفکران در خارج از کشور آمده است .این قانون استثناها را در بر نمی‌گیرد ولی تعداد آنها آنقدر اندک هست که میتوان ندیده گرفتشان

Monday, April 05, 2004

هنوز دور دورید

هر چه لازم بود را او گفته است در این مقاله که می‌آید، پس بخوانیم

محمدرضا فطرس- روزنامه‌نگار مستقل

یکشنبه ١۶ فروردين ١٣٨٣ – ۴ آوريل ٢٠٠۴
نه كسی حق دارد از ايران بگويد و نه كسی جرات دارد بی اجازه‌ی ما آب بخورد و اگر مي‌خواهد چنين كند ابتدا بايد درخواستی به مركز ناپيدای تبعيدي‌ها بفرستد تا بررسي‌اش كنند و بعد مجوز گفتن‌اش را برايش صادر كنند. آنهم به شرط آنكه ايران را از ياد برده باشد، قصد سفر به ايران را نداشته باشد، اسكناس‌های جمهوری اسلامی را خرج نكرده باشد و خودش را كشته باشد برای تبعيدي‌ها. به تعبيری ديگر، نفس نكشيده باشد در طی حيات جمهوری اسلامي.

اين برداشتی مجمل است از حديث مفصل و پر رمز و راز بخشی از ايرانيان خارج از كشور كه به خيال خودشان مبارزه مي‌كنند برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و در حقيقت حكومت كردن را به روش‌های مختلف آزمايش مي‌كنند تا بعد از سرنگونی نظام حاكم بر ايران، حاكم شوند و برای رسيدن به اين مقصد چنان رفتار ايرانيان و مراكز فارسی زبان را زير نظر دارند كه اظهار نظر عادی هم در باره‌ی ايران برای خود ايرانيان عواقب سنگينی به بار مي‌آورد و نمونه‌ی آخرش موضع‌گيری گروهی از ايرانيان خارج از كشور بود بعد از برگزاری نمايشگاه نزديك دور دست در برلين.
از نگاه اين گروه، كشوری به نام ايران وجود ندارد و اگر چنين نامی برده شود، منظور گوينده جمهوری اسلامي‌ست و اگر كسی بگويد مام وطن‌ام، بلافاصله بيانيه‌ای برايش صادر مي‌كنند و امضاهايی جمع مي‌كنند دال بر اينكه طرف از جمهوری اسلامی سخن گفته و هتك حرمت‌اش مباح است.
رفتار اين گروه از ايرانيان خارج از كشور، متاسفانه هم ترس‌آور است و هم جانكاه. ترس از اين بابت مي‌آفريند كه آدم مطمئن مي‌شود حكومت جمهوری اسلامی با وجود چنين مخالفانی از جايش تكان نمي‌خورد و جانكاه‌ است چون مي‌بينی كه ظلم جمهوری اسلامی چگونه فعالان سياسی را به نااميدی و سرگردانی كشانده است كه با شنيدن نام ايران، جمهوری اسلامی در ذهن‌اشان نقش مي‌بندد. نا اميدانی به بی راهه افتاده و درمانده از تشخيص درست اوضاع.

دردآور و جانكاه است كه ببينی هيچ نويسنده و شاعر و فيلمساز و كارگردان و آهنگساز و بازيگر و روزنامه نگار و قالي‌باف و مجسمه سازی از زير تيغ هتاكی و بي‌حرمتی اين گروه در امان نيستند و عشق‌آفرينان ايران زمين به دور از سايه‌ی ترس و وحشت جمهوری رمی و تازيانه هم نفسی به آرامش نمي‌توانند بكشند از فضای رعب و وحشتی كه اين گروه در خارج از كشور ايجاد كرده‌اند.

به يقين مي‌رسد آدم كه هيچ‌كدام اعضای اين گروه - به قول انصافعلی هدايت- زانويی به آنجايشان نخورده است تا درد آشنا باشند. تا بدانند همان روزنامه‌نگارانی كه در ايران هستند و خبر با منجنيق بيرون مي‌كشند، چه غم دارند. تا بدانند نويسنده‌ی در ايران مانده با چه مصيبتی برای مردم‌اش مي‌نويسد تا ادببات سرزمين‌اش نخشكد. تا بدانند آن فيلم‌ساز در ايران مانده چه تحمل مي‌كند تا سينما برای ايرانی تعطيل نشود و تا بدانند چه كسانی عشق به ايران را در دل ايرانيان با كتاب و شعر و فيلمی زنده نگاه مي‌دارند تا همچنان جايی به نام ايران وجود داشته باشد.

اگر آن نويسنده‌ كه مخاطب‌اش قرار مي‌دهيد برای ايرانی ننويسد پس چه كسی عزم ايرانی را جزم كند برای آزادی وطن. مگر دغدغه‌ی آزادی ميهن داشتن، شور و وابسته‌گی به سرزمين نمي‌طلبد. هيچ عملكرد دو دهه‌اتان را در خارج ديده‌ايد؟ رو بر گرداندن ايراني‌ها از يكديگر. وحشت ايراني‌ها از يكديگر. سكوت كردن و به لاك تنهايی پناه بردن‌اشان. تشتت و نبود يكپارچه‌گی در ميان‌اشان. تهمت و دشنام و دهان‌هايی بی چفت و بست. دل‌های خالی از عشق به وطن. نه عزمی و نه جزمی و همه‌اش يقه گيری و بي‌حرمتي.

هيچ به اين انديشه‌ايد كه نوشته‌های همان نويسنده‌های خارج از كشور كه مورد تهمت شما واقع شده‌اند تلاش بي‌وقفه‌ی نابودگران فرهنگ و هنر ايرانی را بي‌نتيجه گذاشته.

هيچ تاريخ سياسی كاري‌اتان را بازنگری كرده‌ايد تا ببينيد چگونه با افراط و تفريط شما و ظلم جمهوری اسلامی چه نسل‌ها كه سوختند؟ و هيچ فاصله‌اتان را با جهانيان كه البته بسيار دوريد حداقل با نسل جديد ايرانيان سنجيده‌ايد؟ انزجار از تماميت خواهی ايرانيان به گوش‌اتان خورده است؟ تنفر ايرانيان از خطوط قرمز و تعيين كننده‌گان حدود و ثغور را لمس كرده‌ايد؟ هيچ با خود انديشه‌ايد كه يكی از اهم دلايل رشد فحشا و اعتياد در ميان جوانان ايران ميل شديد ايرانيان به عبور از خط قرمزها و محدوديت‌هاست؟

چرا تصور مي‌كنيد يك نويسنده‌ بايد شب و روز بگويد مرگ بر جمهوری اسلامی تا برای سرزمين‌اش كاری كرده باشد و اصلن چرا يك داستان نويس بايد حتما سياسی بنويسد و مگر ادبيات داستان نويسی ما خلاصه شده در مقوله‌ی سياست و جز با ايجاد ياس و دلهره و نااميدی در دل ايرانيان راه ديگری برای مبارزه با ظلم وجود ندارد. چرا از عشق و زندگی نبايد سخنی به ميان آورد كه جريان‌اش را هيچ حكومتی نتوانسته متوقف كند.

از سويی ديگر بارها گفته‌اند و مي‌گويم من هم كه ارتباط ايرانيان داخل و خارج عمر نظام را كم مي‌كند. بايد پيوندی ميان اين دو بخش از ايراني‌ها صورت بگيرد تا داد و ستد مفاهيم نوين صورت بگيرد و به داخل ايران منتقل شود. اگر كنفرانس‌ها و نمايشگاه‌ها و سمينارها و چشنواره‌های ايرانی در خارج از كشور تعطيل شود، ايراني‌های مقيم خارج از كشور از كجا بدانند در ايران چه مي‌گذرد و در عوض به چه شكلی آموخته‌هايشان از زندگی در جوامع پيشرفته را به داخل منتقل كنند؟

سال هشتاد و دو هجری شمسی را برايتان مرور مي‌كنم كه در آن جلسه‌ی سيمای زن در سينمای ايران، شيرزنی از مدافعان حقوق زنان در داخل ايران كه برای سفری تحقيقاتی به آلمان آمده بود سخنی از تلاش ستودنی زنان در داخل ايران گفت و يكی از سرآمدترين‌ اين گروه خاص در امر برچسب‌زنی اظهار نظر آن بانوی محترم را با تهمت زدن به او و اينكه فقط وابسته‌های نظام مي‌توانند به سفر تحقيقاتی بيايند پاسخ داد. موضوعی كه توجه به شناختی كه از آن بانوی محترم وجود داشت خنده هم برای بسياری آورد. نمي‌دانم حالا فعاليت‌ آن بانو را برای زنان در ايران دنبال مي‌كنيد يا نه. از اينكه شب و روز به اين دفتر اطلاعات و آن دادگاه مراجعه مي‌كند برای همان فعاليت‌های از ظن شما ناچيز و بي‌ارزش خبردار شده‌ايد يا نه. نمي‌دانم كسی به شما گفته برای احقاق حقوق ديگران تلاش كردن در ايران، حركت در ميدان مين است. راستی تهمت‌ همدست بودن آن بانو با جمهوری اسلامی برايتان خجالت‌آور نيست؟

مطمئن باشيد با بود و نبود شما مبارزه برای نابودی هر چه خودكامه‌گي‌ست ادامه دارد و در داخل و خارج ايران بسيارند كسانی كه تا از بين رفتن سركوب و ظلم در ايران از پا نمي‌نشينند و از خشونت و افراط و تفريط و خون و گلوله و جنگ و مرگ بيزارند و تنها تفاوت‌اشان با شما اين است كه آنان عشق به سرزمين‌اشان را در دل هم‌ميهنان‌اشان مي‌كارند، احترام به نظرات ديگران را جاری مي‌كنند و ايرانيان را به سرزمين‌اشان وابسته.
و شرط بقای شما اين است كه اين زبان تازه را ياد بگيريد و در غير اين‌صورت بايد بيذيريد كه به آخر خط رسيده‌‌ايد.


برگرفته از سایت اخبار روز

Sunday, April 04, 2004

جور دیگر باید دید

دیگه وقت کاهش سطح و افزایش عمق

Friday, April 02, 2004

بدون شرح

« ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ايرانی بهتر و بالاتر و هر ايرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ايرانيها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد، زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»
( سفينه البحار و مدينه الاحکام و الآثار صفحه 164، حاج شيخ عباس قمی)

در احكام دارالخُلاء مستراح
و چون حاجت داری به رفتن به بيت الخلاء، پس بدان كه آداب بيت الخلاء بسيار است، و جمله ای از آن بطور اختصار آن است كه :
* مقدم می داری در وقت داخل شدن پای چپ را و می گويی: "بسم الله و بالله اعوذ بالله من الرجس النجس الخبيث المخبث الشيطان الرجيم"
* چون عورت باز كردی، بسم الله می گويی و واجب است در اين حال بلكه در تمام حالات مستور كردن عورت را، و حرام است در اين حال رو به قبله و پشت به قبله نشستن
* مستحب است آنكه بگويی در حال قضای حاجت: " اللهم اطعمنی طيباً فی عافيه و اخرجه منی خبيثاً فی عافيه"
* وقتيكه نظرت افتاد بر آنچه از تو دفع شده، می گويی: "اللهم ارزقنی الحلال و جنبنی الحرام"
* چون خواستی طهارت بگيری، اول استبراء می كنی، پس دعای رؤيت آب را می خوانی: " الحمدلله الذی جعل المهء طهوراً و لم يجعله نجسا"
* در وقت طهارت می گويی: " اللهم حصن فرجی و اعفه و استر عورتی و حرمنی من النار"
*چون از جای خود برخواستی، دست راست را بر شكم می كشی و می گويی: "الحمدلله الذی اماط عنی الادی و هنانی طعامی و شرابی و عافانی من البلوی"
*پس بيرون می آيی و مقدم می داری پای راست را بر پای چپ، و اين دعا را می خوانی: " الحمدلله الذی عرفنی لذته و اتقی فی جسدی قوته و اخرج عنی اذاه، يا لها نعمته لا يقدر القادرون قدرها"
(مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمی)

سخنرانی نوروزی

این آقای خاتمی هم ما رو گرفته. امسال، موقع سخنرانی نوروزی ، سخنانش را با دعای تحویل سال شروع کرد اما به فارسی که خوب جالب بود. اما آخر حرفهاش دوباره همون رو به عربی خواند. معلوم نیست این یکی به میخ زدن‌ها و یکی به نعل، تا کی ادامه پیدا خواهد کرد در رفتار این آخوند سیاستمدار ما. این کارش البته از اون زرنگی‌های آخوندی بودش بود. اما مسئله اینه که اون تکلیفش رو بالاخره روشن نمیکنه. شایدم روشن کرده و من نمی‌فهمم

Thursday, April 01, 2004

در محرّم ، اهل ري خود را دگرگون مي كنند از ملك الشعراي بهار

از اونجا که هر ساله این داستان تکرار میشود و چند وقت دیگر باز هم اربعین هست، مناسبت دارد

در محرّم ، اهل ري خود را دگرگون مي كنند
از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند

گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت ،
گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پر خون مي كنند

گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند

وز دروغ كهنه ي « يا ليتنا كنّا معك»
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند

خادم شمر كنوني گشته ، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون مي كنند

بر يزيد زنده ميگويند هر دم صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مرده ي دون مي كنند

پيش ايشان صد عبيدالله سر پا ، وين گروه
ناله از دست عبيدالله مدفون مي كنند

حق گواه است ار محمّد زنده گردد ور علي
هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند

آيد از دروازه ي شمران اگر روزي حسين ،
شامش از دروازه ي دولاب بيرون مي كنند

حضرت عبّاس اگر آيد پي يك جرعه آب،
مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند

گر علي اصغر بيايد بر در دكّانشان
در دو پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند

ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان،
روز پنهان گشته ، شب بر وي شبيخون مي كنند

گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد،
خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند

خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان،
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟

تا خرند اين قوم ، رندان خر سواري مي كنند
وين خران در زير ايشان آه و افسون مي كنند